۱۳۹۲ آبان ۲۳, پنجشنبه

بیمه ی ِ عمر: ستون و فرج


لابد می‌بینید که این چند وقت ِ اخیر در ایران چقدر روی ِ بیمه ی ِ عمر و آتیه تبلیغ و مانور می شود. می‌گویند بیایید بیست ـ سی سال به طور ِ مداوم پولتان را به شرکت های ِ بیمه بدهید تا سرانه ی ِ پیری حقوق ِ بازنشستگی داشته باشید. من با صنعت ِ بیمه مخالف نیستمبرای ِ خودش مقوله ای است، در همه ی ِ دنیا هم طرفدار و کارگزار دارد. اما در جمهوری ِ اسلامی ِ ایران هرچیزی می‌تواند از ماهیت ِ خودش خالی شود و به ابزاری برای ِ برآوردن ِ مطامع ِ حکومت تبدیل گردد. در اینجا حکومت چون نمی‌تواند و نمی‌خواهد برای ِ جوانان، کـــار تولید کند و می‌خواهد نیروی ِ عظیم ِ کار در کشور ِ ما معطل بماند و هرز برود، و همچنین چون نمی‌تواند به تقاضای ِ نیروهای ِ جویای ِ کار و طالب ِ آینده پاسخ ِ بهنگام دهد، از شیوه ی ِ شرکت های ِ بیمه استقبال می‌کند و عمل‌کرد ِ آنان را در راستای ِ منافع ِ خود می بیند. چه چیزی بهتر از این؟! امروز مایه را بگیر، سی سال بعد جواب پس بده! جوان هرچه هم بیکار و بی درآمد باشد بالاخره می‌تواند از راه ِ دلالی و هزار کار ِ کاذب ِ دیگر، ماهانه صد ـ صد و پنجاه هزار تومان درآورد و خرج ِ بیمه اش کند. اینطوری هم ما از ایجاد ِ کار و پرداخت ِ حقوقش راحت می‌شویم (ما یعنی حکومت) هم خودش امیدش را از دست نمی‌دهد و شورش نمی‌کند که سی سال ِ دیگر چه خاکی باید به سرش بریزد و هم تا سی سال ِ بعد ما با پولش کار و کاسبی می‌کنیم و فوقش اگر تا آن موقع ریق ِ رحمت را سر نکشد، سرمایه اش را بعد از هزاربار دست به دست کردن تحویلش می دهیم. تا آن روز خدا بزرگ است؛ از این ستون به آن ستون هم فرج است. شاید تا سی سال ِ بعد راه‌های ِ بیشتری برای ِ حقه‌بازی و وقت کشی و حفظ ِ  نظام پیدا کردیم! مگر نبود یک دهه قبل که گفتیم پشت ِ کنکوری ها غصه ی ِ بیکاری نخورند، ظرفیت ِ دانشگاه‌ها را بالا می بریم تا هرکس یک لیسانس بگیرد و بشود خانم مهندس و جناب ِ استاد! حالا هم می‌گوییم بروید فوق ِ لیسانس و دکترا بگیرید تا سرتان گرم باشد و دماغتان پر باد تر شود. همین‌طور درس بخوانید و دنبال ِ کار بدوید تا دو روزه ی ِ دنیای ِ دون بگذرد و آماده ی ِ سفر ِ آخرت شوید. آنوقت هم نگران نباشید! خود ِ ما هستیم به عنوان ِ بزرگترین متخصصان ِ کفن و دفن و بهترین کارشناسان ِ گورستان. فقط یادتان نرود که: از این ستون به آن ستون فرج است.


سرانگشت