tag:blogger.com,1999:blog-11145992.post6947716383184486382..comments2023-09-04T12:42:53.075+03:30Comments on انگشت: خاکستر ِ خاطره ها / نوشته ی ِ آریاانگشتhttp://www.blogger.com/profile/10310114035448223953noreply@blogger.comBlogger14125tag:blogger.com,1999:blog-11145992.post-9817448455235452452008-04-01T22:07:00.000+04:302008-04-01T22:07:00.000+04:30ای الهی که داغ این کلنگ مرده شور برده به جیگر ...ج...ای الهی که داغ این کلنگ مرده شور برده به جیگر ...جیگر گهی<BR/>بماند که مرا ماما بیکر نامید !!!!!!!!!! راست میگه عین ماما بیکر<BR/>هستم <BR/>این ماما بیکر یه زن واقعی امریکائی بوده که هفت هشت تا پسر<BR/>بی بو خاصیت داشت که از هر کدوم یک جانی ربل !!! فرد اعلای دبش <BR/>ساخت خودشم سردسته بود نمیدونید نمیدونید نمیدونید چه ارقه ای<BR/>بود به جان نانا !!!!!!فیلمش هست <BR/><BR/>به هر حال گفتم برید کنار برید کنار که ماما بیکر اومد یه پست بنویسه<BR/>به اسم کس پرستی و تقدیمش کنه به مملی جانم که کور بیناست !!!<BR/><BR/><BR/>عرضم به عرض شما برساند که مردان کس پرست عبارتند از مردانی <BR/>که برای علاقه شدید خود به لگن مستراح شخصی خود همه اش در<BR/>مستراح بسر میبرند !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!<BR/><BR/>به این شکل که مثلنی آقای خ یعنی خر با خانم ج یعنی جنده دوست میشود<BR/>این آقای خر به شدت به این کس خانم ج علاقه مند میشود و در کنارش مجبور<BR/>به تحمل سخنانی ج ئی یعنی جنده وشانه !!!!! <BR/><BR/>و هی کس خانم ج را در یک کفه ترازو و سخنان عاقلانه غیر کسی !!!!را در یک<BR/>کفه گذارده و هی کفه کس سنگین تر میشود و این آقای خ ....به گوینده <BR/>سخنان عاقل هی مسخره بازی هم در میاورد !! <BR/><BR/><BR/>فکت ؟<BR/><BR/>بفرما :<BR/>مورد خودم و همدستی<BR/>این کس پرست اکنون پشیمان !!!!!!<BR/> و خانم ج را میتوان شدت اعتیاد به سوراخ مربوطه نامید و <BR/>سنگینی کفه ترازوی کس توش نهاده !!!!!!!!!!!!!<BR/><BR/><BR/><BR/>بنابراین هر شاپرکی که افسون کس میشود گوشش هم کمی کر میشود<BR/>و هنگامی که ماما بیکرش !!!! به او میگوید - گمشو برو با داداشات بازی کن <BR/><BR/>این اعتیاد به کس سبب میشود که اولش دهانش را به ماما بیکرش مانند<BR/>پسر عباسقلی خان بی هنر هی کج کرده و به لله اش لج کند !!!!!!!<BR/><BR/>پس مملی جانم تا اینجا نتیجه میگیرم که کس پرسی بسیار بد است زیرا<BR/>انسان را کله کیری میکند مگه نه ؟<BR/><BR/>ارسطو میگوید - کند هم جنس با هم جنس پرواز مگه نه ؟<BR/><BR/>یعنی کله ها با هم کس و کیر ها باهم !!!!!!!!! یعنی وقتی زنی به جای<BR/>مخ کس داشته باشد تو اگر هم سرجایش باشد اعضایت نهایتا ارتباطاتت<BR/>ارتباطات کس به کله ای است !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! هی تو با کله ات<BR/>سخن میگوئي زنیکه با کسش پاسخ میدهد مگه نه مملی جون ؟<BR/><BR/><BR/>به همین دلیل به نظر من همه مردان باید <BR/>کله را سر جا و کیر و خایه را سر جایش<BR/>استفاده کنند که از گیجی شخصی خود مانند بعضی ها خود داری کنند <BR/><BR/><BR/>الهم صلا الا الریدم به الارزش های النظام الکیری الاسلامی الایران که <BR/>الاسلام و الاهر الگهی را المخلوط الکرد و به الکون الشمایان التپانید <BR/>و السکوت الپاسخ الگرفت ............................نانا زولا ماما بیکرAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-11145992.post-3196627242421573302008-03-31T19:17:00.000+04:302008-03-31T19:17:00.000+04:30سخنی با مخلوق ببین نوکرت برم با دسته الاغ ها که س...سخنی با مخلوق <BR/><BR/><BR/>ببین نوکرت برم با دسته الاغ ها که سرو کار نداری تو <BR/>مگه نه ؟<BR/><BR/>خوشحالم که این تماس متعفنت را با کس مغبون فعال قطع<BR/>کردی ولی این پستی که نوشته ای راجع به کمک به <BR/>دخترک یهودی !!!!!!! کلی مرا خنداند <BR/><BR/>میدونی چرا ؟<BR/><BR/>باسه این که تو برای کمک به کسی نرفتی تو کیرت را <BR/>در دست گرفتی و رفتی شاید بتوانی دسته خری توی<BR/>لجن کنی <BR/><BR/>چرا ؟<BR/><BR/>زیرا در اون چت کذائی هم وقتی برای دیدن گلناز رفته بودی<BR/>موهایت را کاری کرده بودی که خلبان جانم که از همه شما <BR/>به کس و کون بی اعتنا تر است !!!!!!<BR/><BR/>( ورنه کلمه کس پرستی<BR/>از دهانش بیرون نمیامد گیو می فایو مملی جان !!!!!)<BR/><BR/>بهت گفت ای ناقلا ..............یادته ؟ من یادمه !!!!!!!!!!<BR/><BR/>یعنی برای تو فرقی نمیکرد ...اون موقع با کیرت سراغ گلناز<BR/>رفتی الانه هم سراغ کس مغبون !!!!!!! مگه نه ؟<BR/><BR/>ولی از آنجائی که گویا گلناز به این آسونی ها کس نمیداد<BR/>ولی برایتان گیتار میزد !!!!!!!!!!!! او بهت رو نداد<BR/><BR/>ولی خوب سوفیا عطری ! که معروفه بین ما مگه نه ؟ به همه<BR/>میده بشرطی که یه ربطی با رفیق لایفی من داشته باشند !!!!<BR/><BR/><BR/><BR/><BR/>مخلوق جان ........این فقره ـ بی یاند ـ کمک است <BR/><BR/>به جان شریفت نانا یه چیزی میدونه که میگه من ماجراهای تراژدی<BR/>از این گونه افراد دیده ام می دانی وجدان ندارند ابدا <BR/>اینان دلشان برای کسی نمیسوزد زیرا فقط (( خود )) را می بینند و بس<BR/><BR/>همه را حاضرند زیر پا برای مقاصد خود له کنند یعنی پرنسیپ - وجدان <BR/>و بگیر و برو ندارند راحت و خلاص <BR/><BR/>من برای کمک به شماها میگویم ورنه برای من چه فرقی میکند که در<BR/>ایران یک دختر خل و چل را کی بکند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟<BR/><BR/>شکر خدا در ایران همه دارند هم را میکنند مگه نه ؟ به من چه <BR/><BR/>پوینت من اخطار (( خطر )) است به شما پسران و مردان خاک بر سر <BR/>عقل به چشم ایرانی است که چند سال است می شناسمتان <BR/><BR/>من دلم میخواهد تمامی شما به اضافه رفیق لایفی من با دخترانی<BR/>سرو کله بزنید که باعث رشد شما شوند نه به حضیض و چاله کشانیدن<BR/>شما <BR/><BR/>فقط خودت مروری این سالها و کینه شتری این مادرجنده چواوای حشری<BR/>را بین خودمان بکن <BR/><BR/>او مدتها تنها کارش ایجاد اختلاف بین من و کلی از شماها بود که اگر او نبود<BR/>من کاری با طرف نداشتم مثلنی هاله سرزمین آفتاب یا میرزا پیکوفسکی <BR/>یا ساتگین <BR/><BR/>به هر حال کردن سوفیا عطری به خودتان مربوط است !!!!!ولی جار زدنش در<BR/>وبلاگستان جدی و بسیار مهم فارسی بخش ما باعث تقاصی میشود که <BR/>فرد جار زننده بایدبه نانا پس دهد .......امیدوارم مخلوق فهمت کرده <BR/>باشم ...نانا زولاAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-11145992.post-48737027659510900312008-03-29T02:53:00.000+04:302008-03-29T02:53:00.000+04:30بسیار خوب دوستان بازگشتم یک جمع بندی شیرین نانا زو...بسیار خوب دوستان بازگشتم یک جمع بندی شیرین <BR/>نانا زولائی از تمامی این روده درازی های خودم اینجا<BR/>بدهم و ختم پیام گذاری برای این پست !!!!!!! <BR/><BR/><BR/>از شواهد و قرائن بر میاید که این بار مخلوق است که <BR/>مانند امید میلانی تصمیم به کیر کردن خود گرفته است<BR/>خوب نوش جانت دوست داری کیر شوی من ابائی از<BR/>کیر کردنت ندارم <BR/><BR/>رفته ای در وبلاگ این جنده کس داده مغبون و مغموم <BR/>نوشته ای :<BR/><BR/><BR/><BR/><BR/><BR/><BR/><BR/>((اون مرحوم هم واسه خودش یک پا کارگردان بود. یک فیلم ساخته <BR/>سی ساله داره اکران میشه. ژانرش هم وحشت و جنایی و<BR/> پلیسی و درام و کمیک و تراژیک و همه یِ اینا با همه.<BR/>((((:<BR/>Creature | 03.28.08 - 8:56 pm | # <BR/><BR/>--------------------------------------------------------------------------------<BR/> <BR/> مخلوق: با اطمینان میشه گفت شاهکاری بی بدیلیه.<BR/>ٰنازلی | Homepage | 03.29.08 - 1:56 am | # <BR/><BR/>--------------------------------------------------------------------------------))<BR/><BR/><BR/><BR/><BR/><BR/><BR/>بعله شخصی به سراپای تو و دختر متعفن لکاته بی چشم و روئی که به <BR/>خانم رئیس ها گفته است زکی !!!!!!!!!!!!<BR/>در پیام گیر یکی از دوستان قبلی<BR/> مشترک شما که همه کسانی که شما دو نفر را میشناسند آنجا را <BR/>میخوانند ...میریند و میمالد و گه را مشت مشت به دهانهایتان فرو میکند <BR/>و شما دو نفر نهایت ضربه به او را با نوشتن غیر مستقیم مثلنی خیلی <BR/>به نظر خودتان هوشمندانه !!!!!!! پاسخ میدهید <BR/><BR/>راستش من یکی از او کارگردان هائی هستم که تا حالا هر فیلمی ساختم<BR/>اگه کاراکترهاش را دلم خواسته کشته ام و کارشان را تمام کرده ام<BR/>زیرا قدرت این را دارم که با کمال شهامت سر و کله مادرجندگان لومپن کونی<BR/>را در گه فرو کرده و بیرون کشم .........و بعد جلوی چشمان همه کسانی<BR/>که از شرف بوئی برده اند بگیرم <BR/><BR/>حالا گیرم شما دو تا هم کمی با هم زیر لب گهی بخورید<BR/><BR/><BR/>ولی اما دوستان در زندگی هیچ چیز اون واقعیت گهی درونی انسان ها<BR/>را به خوبی ((زمان بحران )) نشان نمیدهد<BR/>اگر میخواهید دوستانتان را امتحان کنید بحرانی الکی به وجود بیاورید و<BR/>بیرون آمدن انسانیت یا کثافت را در آنان نگاه کنید و درس بگیرید <BR/><BR/>من حقیقتا آرزومندم که بلائی بسیار بد سر مخلوق بیاید و هنگامی که<BR/>در تله و حلقه افتاد آنگاه مرا یاد بیاورد و این سخنم را که این زن بوی <BR/>بد تعفن - شر و خباثت - را با خود دارد ......همگی موفق و شاد باشید نانا زولا <BR/><BR/><BR/><BR/><BR/>پی نوشت - راستی مخلوق این مترس لکاته ترا کاری ندارم زیرا <BR/>او ارضا میشود <BR/>ولی زین پس بر مبنی انتخاب شخصی بعضی از پست هایت را برداشته<BR/>دلقکی از خودت و ریدنی به سخنانت بکنم که یادگاری برای تو هم <BR/>چیزی نهاده باشم <BR/>میدونی که خوب بلدم <BR/>باور نداری برو از امید میلانی و سعید ممتیک بپرسAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-11145992.post-29133582973181489872008-03-28T21:25:00.000+04:302008-03-28T21:25:00.000+04:30!!!!!!عذر خطا نه بابا بچه ها اشتباه کردم ...معذرت ...!!!!!!عذر خطا <BR/><BR/>نه بابا بچه ها اشتباه کردم ...معذرت میخواهم <BR/>م - ق شاپرک نیست فعلنی روی کس است ....نانا زولاAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-11145992.post-44756842991315718842008-03-28T20:01:00.000+04:302008-03-28T20:01:00.000+04:30قاضی عادل !به به به به ....که صدائی از تنابنده ای ...قاضی عادل !<BR/><BR/><BR/>به به به به ....که صدائی از تنابنده ای بیرون نیامد <BR/><BR/>خوب حال که مغبون کسان عالم را رسوا کردم و به او<BR/>ریدم و مالیدم <BR/><BR/>و تصور میکنم ...م - ق هم با ضربه من به کله اش <BR/>عقل به سرش بازگشت و از دهانه گشاد و سیاه و متعفن<BR/>این کس بیمار !!!!مانند شاپرکی فرار کرد !!!!!!<BR/><BR/><BR/>با خودم گفتم برای میرزا و این م - ق در تله نیفتاده !!!!<BR/>فکت و فیگوری از مانیپولیت این کس متعفن بنویسم با <BR/>شرحی نانا زولائی !!!!!!!<BR/><BR/><BR/>به دلیل این که این کس مغبون برایم یک کیس خیلی اینترستینگی <BR/>است لاینقطع وبلاگش را میخواندم و بازی هایش را دنبال میکردم <BR/><BR/>ناگهان از مدتی قبل متوجه شدم که م- ق هی برایش پیام میگذارد<BR/>با خودم گفتم بابا این م- ق مگه از برادران آب منگل نبود ؟<BR/><BR/>این دیگه چرا ؟<BR/><BR/>و بعد تر متوجه شدم بین پیام ها لاس خشگه هائی هم رد و بدل <BR/>میشود ( که همان باز کردن و بستن لنگ ها رو به مردان است و یک<BR/>چیییشمه کس را نشان دادن ) <BR/><BR/>تا رسید به یک عدد پست بانوی مغبون شده کسی که در آن از م - ق<BR/>کلی تعریف کرده بود که او نمیدانم این است و آن است و (( من )) او<BR/>را خیلی این میکنم و اون میکنم و بعدتر پیام های زیر این پست که <BR/>من برایتان کمی از این عشوه خرکی های کس مغبون <BR/>و پاسخ های عشوه ای یک عدد شاپرک خر و ابله را کپی کرده ام <BR/>تا فهمتان برود بالا بخصوص فهم میرزا پیکوفسکی !!!!!<BR/><BR/><BR/>شخصی به نام کریم این کامنت را گذارد :<BR/><BR/> <BR/><BR/> ((اوه....یا شاهکار امید میلانی افتادم واسه انتشاره خاله زنک بازیه بعضی ها!<BR/>كريم | 03.19.08 - 5:15 pm | # <BR/><BR/>--------------------------------------------------------------------------------))<BR/><BR/><BR/><BR/><BR/>و شاپرک کس مفت دیده ما هول شده و چنین وز وز گهی کرد و <BR/>عشوه ای قاطر نری اومده :<BR/><BR/><BR/> <BR/> <BR/> <BR/> <BR/>(( e! maa k taze dishab ba ham ashna shode boodim?!<BR/>((((:<BR/> | Homepage | 03.19.08 - 7:11 pm | م - ق # ))<BR/><BR/>--------------------------------------------------------------------------------<BR/> <BR/> مرسی!<BR/>خوبی از خودتونه!<BR/>| Homepage | 03.19.08 - 7:12 pm |م - ق # <BR/><BR/>--------------------------------------------------------------------------------<BR/> <BR/> همه یِ اینا که گفتی درست... ولی کیه که قدر بدونه؟!<BR/>فول آف دو نقطه دی<BR/> | Homepage | 03.19.08 - 7:15 pm | م - ق# <BR/><BR/>--------------------------------------------------------------------------------))<BR/><BR/><BR/><BR/>و بعد کس مغبون ما مثلنی خواسته طنز بیاد !!!!!!!!!!!!<BR/><BR/><BR/><BR/><BR/> <BR/>(( به کریم: من چون اون وقتا زیاد اینا رو نمیشناختم در جریان اون قضیه <BR/>هم نیستم. گرچه جسته گریخته از م.... ق و کلنگ چیزهایی شنیدم. <BR/>اما جفتشون بر این عقیده بودن که جریان مزخرف اما خنده داری بوده :ي<BR/>نازلی | Homepage | 03.19.08 - 7:31 pm | # <BR/><BR/>--------------------------------------------------------------------------------))<BR/><BR/><BR/><BR/>دروغ دروغ دروغ همه وجودش را با دروغ ساخته اند <BR/>او میگوید که کسانی را که او را کرده اند و کسانی را که شاهد این<BR/>کردن بودن ها بوده اند نمی شناسد !!!!!!!!!<BR/>آری آن ایمیل بسیاری از نگفته ها را بیرون ریخت و برای ما روشن <BR/>کرد <BR/><BR/>آری در آن ایمیل به عطر گرفتن و بعد کس دادن تو اشاره شده بود<BR/>آری در آن ایمیل خیلی چیزها روشن شد <BR/><BR/><BR/>و بعد کریم در پاسخ گفته :<BR/><BR/> <BR/>(( لوووول<BR/>روح امید میلانی شاد...<BR/><BR/>متاسفانه جریان خنده دار و در عین حال تاسف بر انگیزی بود...<BR/>البته من مثل امید بیچیز نیستم که دوباره بردارم متن اون چت کذایی <BR/>رو بزارم...یا قضیه رو باز کنم... تقریبا یادم رفته بود!<BR/>ولی خوب چیز جالبی نبود! شما هم بهتره از غیر از شخص ایشون <BR/>نظرسنجی کنی درباره اون اتفاق! :ی<BR/><BR/>حیف اون تعریفهایی که سر انگشت ازش میکرد<BR/>واسه همین این تعریفایی که از ایشون میکنی یه ذره به نظرم جوک <BR/>مانند میاد...<BR/><BR/>بگذریم...به من چه اصلا..<BR/>منو نخور <BR/>عیدت هم مبارک... هم سن هم هستیم که بابا!<BR/>كريم | 03.19.08 - 7:41 pm | # <BR/><BR/>--------------------------------------------------------------------------------))<BR/><BR/><BR/><BR/><BR/><BR/>خوب این کریم هر کسی هست یکدیگر را میشناسند و نظر خود را گفته<BR/>و اشاره به دوستی و علاقه بین مردان کرده <BR/><BR/>و ناگهان ....دقت کنید خیلی دقیق دقت کنید همان مانیپولیتی که من برای<BR/>میرزا میگفتم رخ داده چه شکلی ؟<BR/><BR/>این شکلی :<BR/><BR/>کس مغبون به سرعت خود را به وبلاگ م - ق رسانیده و این گزارش<BR/>را به او داده :<BR/><BR/><BR/><BR/><BR/><BR/>(( نازلی گفت... <BR/>آقای م ق<BR/>تابلویتان مبارک. سایزش را هم بنویسید تا ما بیشتر از نقاشیتان <BR/>آشنا شویم.<BR/>آقای کریم که یکی از دوستان من هستند در کامنت پست مخلوقی <BR/>من یه چیزی نوشتن که حتمن دیدین. همین. ممنون که به کلبهی <BR/>درویشی من سرزده و اینایید.<BR/>با تشکر<BR/>نازلی دختر آیدین.))<BR/><BR/><BR/><BR/><BR/><BR/><BR/>او با -- مانیپولیت - به سراغ خر بی تجربه ما آمده و گفته است بیا<BR/>که جنگ را شروع کرده ام و چون از تو تعریف کرده ام !!!!! کسانی<BR/>به نام کریم بد گفته اند بیا که دسته بسازیم برای مغبون شدن <BR/>کس من و بعد من شاید ترا کمی سرفراز کردم البته باید برایم <BR/>کفش کانورس بخری !!!!!!!!!!!!!!!!راجع به جزئیان کی چی میده <BR/>چی میگیره بعد سر فرصت با هم مذاکره میکنیم !!!!!<BR/><BR/><BR/><BR/>و شاپرک خاک بر سر ساده لوح چون قاطری نر که بوی ماچگی <BR/>شنیده سرش را زیر انداخته و رفته و گفته :<BR/><BR/> <BR/> <BR/> ((بانو نازلی!<BR/>متشکر از تبریکِ صمیمانهیِ شما!<BR/>راستش سایزش را نمی دانستم. اما رفتم با متر اندازش گرفتم:<BR/>70 در 69.5<BR/>((((:<BR/>آنها را هم دیدم... وانگهی نمیخواهم پشتِ سر مرده حرف بزنم.<BR/>در کل به امثالِ کریمخان از جهاتی حق میدهم.<BR/>کما که حق خالهزنکبازی (و بازیهایِ مشابه) را نیز برایِ همگان <BR/>(از جمله خودم، خلبان و آن دختر سفر کرده) محفوظ میدارم.<BR/>با احتراماتِ محترمانه!<BR/>مخلوق<BR/>Creature م - قomepage م - ق |))<BR/><BR/><BR/><BR/><BR/><BR/>خوب این از - مانیپولیت اول - حال میروم سر مانیپولیت دوم <BR/><BR/>اینجا کریم که باید دوستی باشد برایش نوشته که من اساسا گه <BR/>خوردم که این بحث را باز کردم بهتر است کامنت های مرا پاک کنی<BR/>و کس مغبون که تازه چاله لجنی متعفن را برای خرغلت زدن و جلب<BR/>توجه یافته است زیرا به شدت خودنما میباشد مانیپولیت دوم را <BR/>بکار میبندد :<BR/><BR/><BR/><BR/><BR/><BR/><BR/>((به کریم: نه بابا :ي باحاله :ي سال نو وقت همین کاراس دیگه.<BR/>اهه، پس اگه احساس در سراشیبی بودهگی داشتی به من هم بگو :ي<BR/>نازلی | Homepage | 03.19.08 - 11:44 pm | # ))<BR/><BR/><BR/><BR/><BR/><BR/>بعله ....برای این کس مغبون سال نو و باقی سال ها همه اش شوخی<BR/>و بازی است و آلت دست کردن خود به هر راهی <BR/><BR/>این پیس اف شت وجودش بین ما اساسا برای ایجاد اختلاف و حواس <BR/>پرتی باقی مانده....... ورنه باید سالها پیش در دکانش را تخته میکرد <BR/><BR/>سطح شعور و درک او بسیار نازل است و تمامی تلاشش را میکند که<BR/>اطرافیان و دوستانش را به حد خود زیر بکشد <BR/><BR/>بر فرض اگر م - ق با او به این بازی ادامه میداد <BR/>شروع میکرد به جای<BR/>پست های عالی یکی بعد از دیگری که دیشب گذارد و گونه ای به<BR/>دوستیش و علاقه اش به بودن در دنیای مردمان جدی اذعان کرد <BR/><BR/><BR/><BR/>هی کس و شعرهای باب دندان نازلی نهادن و به قهقرای ابتذال<BR/>این زنک فرو رفتن <BR/><BR/><BR/>اکنون همه شما مرا دیگر میشناسید و نقاط ضعف و قدرت مرا میدانید <BR/><BR/>این کس مغبون نفرت انگیز رقت آور تا کنون باعث دعوای من با افراد زیر <BR/>شده است :<BR/><BR/><BR/>امید میلانی <BR/>مهشید راستی <BR/>هاله سرزمین افتاب <BR/>میرزا پیکوفسکی <BR/>ساتگین <BR/><BR/>اینان عده ای از مستقیمان بوده اند بسیاری هم غیر مستقیم مانند<BR/>جی لندنی <BR/><BR/>تا جائی که من شاهدم او در عرض این چهار پنج ساله گذشته کاری<BR/>جز اخلال بین ما نداشته <BR/><BR/>و چون با زحمات زیاد و توضیحات فراوان در همین پیامگیر قصد و نیت<BR/>و هدف او را کاملا برای همه باز کردم و شرح دادم <BR/><BR/>بنابراین به نام مادرتان به همه شما توصیه میکنم اولا به سرعت <BR/>لینک این زن را از کنار وبلاگ های محترم خود برداشته و دیگر هرگز <BR/>هرگز هرگز کلمه ای با او سخن نگوئید <BR/><BR/><BR/>مدتهاست مانند مادرتان به شما پسران بالاخص میگویم که این گونه<BR/>زنان نامشان (( دردسر )) است اینان مردان را از حتی زندگی محروم<BR/>میکنند و به کشتن میدهند و بعد سوت زنان میروند <BR/><BR/>زیرا آنان فاقد کانشس هستند <BR/><BR/>این دختر اگر کانشس داشت این کارها را با این همه آدم نمیکرد<BR/><BR/>از میان شما هریک نشانه ای از این زن و وبلاگش داشته باشید یا <BR/>با او به کلمه ای سخن بگوئید از نظر من مانند او هستید مبتذل و<BR/>سطحی<BR/><BR/>قبلا گفته بودم بچه بازان برای ابراز نظر خود آزادند ولی ما به آنان<BR/>پر و بال قرار نیست بدهیم بلکه با این ابراز آنان باید آنان را کاملا<BR/>زیر نظر بگیرم که به بچه ای تخطی نکنند <BR/><BR/><BR/><BR/>خوب باشو جان من آن چه باید بگویم را گفتم راه را هم نور افکندم <BR/>دیگر باقی با خود شماها ..................................نانا زولا معلمAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-11145992.post-39298300537727201462008-03-28T00:14:00.000+04:302008-03-28T00:14:00.000+04:30مانیپولیت میرزا !و اما از سخنان شیرین بعدی !!!!!!ا...مانیپولیت میرزا !<BR/><BR/><BR/><BR/>و اما از سخنان شیرین بعدی !!!!!!<BR/><BR/>اولا که بچه ها اگر روزی قرار شود به بهترین لقب دهنده<BR/>ایرانی جایزه ای بدهند قطعا بدانید که مرا انتخاب خواهند<BR/>کرد <BR/>این لقب ها همگی یونیک و ساخته و پرداخته و تولیدی مخ<BR/>بی نظیر نانا زولا است میگید چطوری بفرمائید :<BR/><BR/>شانتاژ کسی !!!!! <BR/><BR/>آیا شمایان تا کنون این دو لغت خیلی بکار رونده را در حرف و<BR/>عمل شنیده بوده اید ؟<BR/><BR/>با قاطعیت میگویم نه ؟<BR/><BR/>آخر کسی که با لغت فرانسه مرعوب کردن و تهدید کردن سر <BR/>و کار دارد چه کارش با کلمه والگر کس ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟<BR/><BR/>ادغام کس و شانتاژ تنها از نانا زولا بر میاید که لغات بر گزیده اش<BR/>مانند مخملی در زمینه امروز تاریخ و جامعه ما ایرانی ها مینشنید<BR/>و دل ها را به وجد میاورد که هنوز از مکاتب قدیمی ادبیات یک نفس<BR/>نفسک های خیلی طناز و دلچسبی بر میاید پریود <BR/><BR/>خوب از خود تعریف کردن بسه بروم سر مبحث شیرین شخصی که<BR/>زین پس او را ((کس مفت داده و مغبون شده ))مینامم!!!!<BR/><BR/>این خانم کس مفت داده مغبون شده یکی از بزرگترین مشگلاتش<BR/>با من از روز نخست این بوده که هی به او گفته ام - <BR/><BR/>تو باید مسئول سخنانی که از دهان متعفن ماتیک مالی شده ات<BR/>بیرون میاید باشی تا انسانی بالغ نامیده شوی <BR/><BR/>ولی این کس مفت داده گوشش به این حرفها بدهکار نیست گهی <BR/>میخورد و میرود و مسئول باقیش نیست <BR/><BR/>ای الهی که داغ تو میرزا پیکوفسکی مرده شور برده به دلم بماند<BR/>که همین الانه با این الاغ آخر به نام م - ق !!!!!!!! ناگهان یاد تو<BR/>افتادم و مانیپولیت این جنده حشری کس مفت داده <BR/><BR/>یادته کس پیشونی را برایت نوشتم که بهت نشان داد تو از خود <BR/>بی خود شدی و سر این کس متعفن به من پریدی یادته تیکه تیکه<BR/>شده !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!<BR/><BR/>بعله خانم سوفیا ......یک روزی قرن ها قبل در سایت زوزه هنگامی<BR/>که گفتم این رفیق من عین یک تیکه گوهر قیمتی است <BR/><BR/>ناگهان چادر نماز مادر بزرگت را به کمر بسته و مانند شخصی که <BR/>به دنبه گوسفند اسیر او غریبه ای دستی کشیده <BR/>به میان پریدی و با طعنه گفتی :<BR/><BR/>- میشه بگی این بابا چرا گوهر قیمتی است !!!!!!!!<BR/><BR/>یادته ؟<BR/><BR/>من یادمه ............پاسخت را کامل و کافی دادم ولی خوب این برایت<BR/>خیلی بیشتر از تحملت بود میدانی چرا ؟<BR/><BR/><BR/><BR/>برایت میگویم ولی اول باید بگویم که شعر :<BR/><BR/><BR/>یار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت<BR/> به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد <BR/><BR/>را حتما شنیده ای ......نانا زولا دکترروانشناسی است که به مدرسه <BR/>نرفته و خطی ننوشته ولی قادر است دکتران روانشناس را حتی !!!<BR/>سایکو آنالایز کند گرفتی چی میگم بهت ؟<BR/><BR/>خوب اگر گرفتی باقی سخنانم را میگویم خوب گوش کن اگرچه یاسین<BR/>به گوش خر خواندن است <BR/><BR/><BR/>تو به دلیل حقارت جبلی و پارازیت بودن جنسیتی در مورد رفیق من <BR/>تمامی سعی خود را میکردی که او را در دایره حقیر افراد مانند خودت<BR/>گرفتار کرده و از رشد شعور و تفکر او جلوگیری کنی <BR/><BR/>زیرا تو کاملا به نالایق و ناکافی بودن خوذت <BR/>برای او پی برده بودی و میدانستی<BR/>اگر کمی خود را رها کند و نفسی بکشد قادر است حسابی ترقی کند<BR/>و برای خود کسی بشود <BR/>و تو این را دوست نداشتی زیرا وجود تو معنای خود را از دست میداد<BR/><BR/>مگه نه ؟<BR/><BR/>تو بین دوستانتان ابله ترین و شو آف ترین و مادرجنده ترین را عین خودت<BR/>انتخاب میکردی مانند امید میلانی یا م - ق <BR/>و این مرد ژنی نابغه را در<BR/>محاصره اینان و ابتذال مطلق نگه میداشتی زیرا پایان این ابتذال برای<BR/>تو از دست دادن تنها مرد جدی و هزار برابر سر به تو از همه نظر بود <BR/><BR/>مگر نه سوفیا ؟<BR/><BR/>حداقل اعمالت این را ثابت کرد ...........تو به رشد و ترقی این دوست<BR/>من دیوانه وار حسادت میکردی زیرا این رشد به معنای پایان تو بود و <BR/>شانتاژ کسی !!!!!تو مگر نه ؟<BR/><BR/>هنگام حضور شما دو نفر در هر جائی تو میباید متکلم الوحده بوده <BR/>باشی و خودنمای کامل در جمع مگه نه سوفیا ؟<BR/><BR/>به اندازه ای زنان مانند تو در زندگی دیده ام که همه چیزتان برام مانند<BR/>روز روشن است <BR/><BR/>روح حقیرتان - خودخواهی لجام گسیخته تان - بی منطقی تان - ادعای<BR/>تو خالی و پوچتان - بی سوادیتان همراه با طوطی وشی <BR/><BR/>میشناسمت از سالها قبل که حتی به دنیا آمده باشی <BR/><BR/><BR/>از دستت پرید تمام شد و رفت لایق تو م - ق میباشد که مانند چاله ای<BR/>گنداب کس ترا یافت و با کله در آن فرو رفت <BR/><BR/>تمامش کن و برو پی کارت ....می بینی چه دیسنی لندی برایت <BR/>اینجا ساختم <BR/>کیف کردی ؟<BR/><BR/>با نانا زولا نمیشه در افتاد هم نفرتش هم عشقش پایان ناپذیر است<BR/>زیرا از مکتب قدیم میباشد ..................................نانا زولاAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-11145992.post-36024473319333458292008-03-27T20:31:00.000+04:302008-03-27T20:31:00.000+04:30وای بچه ها جونمبه جان شریف همگی دارم از خنده روده ...وای بچه ها جونم<BR/><BR/><BR/>به جان شریف همگی دارم از خنده روده بر میشوم<BR/><BR/>میدانید چرا ؟<BR/><BR/>برای اینکه این افراد یک بدبختی بزرگ دارند و اون هم<BR/>این است که نمیتوانند جلوی فضولی خود را گرفته و <BR/>نیایند و نوشته اینجا نخوانند !!!!!!!!!!!<BR/><BR/>فقط میزان رنجشان را از این خوانده ها تصور میکنم و<BR/>هی هر هر کر کر به این فرجان و ذکران میخندم !!!!!!!<BR/><BR/>چه سرگرمی برای ما از این بهتر که فکر بدبختی ها<BR/>مهمتر خود را نکنیم مگه نه ؟<BR/><BR/>به جان خودم تصمیم گرفتم که بدخواهان قوی سفید<BR/>خودم را از حیض انتفاع بیندازم <BR/><BR/>بعد ازاین من و پیام گیر باشوی مظلوم ...مانو ای مانو !!!!!!نانا زولاAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-11145992.post-15182581164081381732008-03-27T20:25:00.000+04:302008-03-27T20:25:00.000+04:30پیامی برای فقره ای به نام م - ق میگما شایع است که ...پیامی برای فقره ای به نام م - ق <BR/><BR/><BR/>میگما شایع است که این نازلی با یه عطر هم میاد<BR/>ولی گویا اگر براش کفش ورزشی بخری هم <BR/>بد نیست <BR/><BR/>عکسش رو توی وبلاگش گذارده !!!!!!!!!!!!!<BR/><BR/>میگن هوس هرچی میکنه عکسش رو میزاره <BR/>باقی براش میخرند ........ کس میخوای باید خرج<BR/>کنی خودت را کفن کنم .......مگه مفتیه ؟؟؟؟؟؟؟؟نانا زولاAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-11145992.post-79173284168035319672008-03-27T20:04:00.000+04:302008-03-27T20:04:00.000+04:30این مطلب رمزی نیست !!!!!!!!!با درود بر تمامی شما د...این مطلب رمزی نیست !!!!!!!!!<BR/><BR/><BR/>با درود بر تمامی شما دوستانی که اینجا<BR/>مرا خیلی اکس کلو سیو لی میخوانید <BR/><BR/>این اکسکلوسیو بودن برای گل روی باشوی<BR/>عزیزم است که شماها را هم شاد و خرم <BR/>میکند !!!!!!<BR/><BR/>خوب مبحث شیرین امروز را دیگر تصمیم گرفتم رمزی<BR/>ننویسم بلکه کاملا برعکس اهدناالصراط المستقیمی<BR/>خطاب به جانوری که خود را با نامهای زیر :<BR/><BR/>مهناز - سوفیا - نازلی دختر آیدین <BR/><BR/>تا جائی که من میدانم ملقب کرده است و کمی گفتگو با <BR/>او <BR/><BR/>چرا در این پیام گیر ؟<BR/><BR/>زیرا من او را یک بیمار روانی نارسی سی سیست میدانم <BR/>که عاشق نمایش است بدبخت ولی وسیله درستش را ندارد<BR/>یعنی مخ <BR/><BR/>و بهمین دلیل نظر به اعتباری که وبلاگ نانا زولا به عنوان یک <BR/>وبلاگ کاملا با اهمیت دارد که به همه مسائل جدی می پردازد <BR/>نمیخواهم این ارضا را به این پیس اف شت مونث بدهم که <BR/>مردانی جدی!!!!! که او دوست میدارد !!!!!! راجع به او بخوانند<BR/>و وقتشان تلف شود <BR/><BR/><BR/><BR/>ولی اما بروم سر سخنانم <BR/><BR/>یک عدد دختر بوده ای که نه نه بابای درست و حسابی نداشته ای <BR/>ول و چل بزرگ شده ای با پر روئی و وقاحت و سلیطه بازی در <BR/>زندگی کارهای خود را پیش برده ای <BR/>در کوچکی از جانب فردی مذکر احتمالا کمی انگشت رسانی شده ای<BR/>که یادت نمیاید ولی در ناخودآگاهت هست <BR/><BR/>با مشتی شهرام و شهریار و پیام و پیمان وبگیر و برو کون کونک بازی<BR/>کرده ای تا رسیده ای به اولین مرد جدی زندگیت <BR/><BR/>هم خودت میدانی هم من که بعد از این مرد ..............برایت دیگر <BR/>محال و ممکن بوده است کسی را بیابی که مانند او باشد <BR/><BR/>چرا ؟<BR/><BR/>زیرا اساسا همان گونه که در سایت زوزه خداد سال قبل گفتم و هنوز<BR/>هم میگویم تو اشتباهی در دسته امثال این مرد افتاده بودی و همراه<BR/>با او تازه شروع به یادگیری در زندگی کرده ای <BR/>تو مزه مردان جدی و متفکر را چشیده ای و دیگر امثال م - ق که فریب <BR/>دادی هم ترا ارضا نخواهند کرد<BR/>زیرا به واقع م - ق کجا ...........اون قوی سفید کجا ؟<BR/><BR/>چندین سال با شعار زن آزاده !!!!! با این رفیق من خوابیده ای و علیرغم<BR/>لذت بردن خودت !!!!! همواره از او طلبکار بوده ای که من به تو لطف کردم<BR/>و بدون (( عروسی )) با تو خوابیده ام !!!!!!<BR/><BR/>یادت میاد وقتی با اسم سوفیا ...با من در زوزه سر حرف میلان کوندورا<BR/>در گیری شدی <BR/>چه شکلی سر سه سوت ریدم بهت جلوی همه ؟<BR/><BR/>به تته پته افتادی جلوی استدلالم مگه نه ؟<BR/><BR/>رفتی انتقامش را از همون مرد جدی گرفتی مگه نه ؟<BR/><BR/><BR/>میدونی نفرتت از من کی شروع شد ؟ <BR/><BR/>برات میگم حالت بیاد سر جاش <BR/><BR/>تو با این خوابیدن کوفتی به اسم سکس هی سر رفیق ما غر میزدی<BR/>و خودت را فمنیستی که مفتی داره کس میده میدانستی و زبانت <BR/>رویش دراز بود و تظاهر میکردی که او را نمیخواهی مثلنی جلوی همه<BR/><BR/>من با خودم بودن هنگامی که با او سخن گفتم همان اول بسم الله <BR/>به او گفتم که خیلی او برایم زبده است وان اند اونلی یادته ؟<BR/><BR/>سخن من برایت زنگ خطری بود که زنی فهمیده با سواد با تجربه <BR/>ناگهان از نه هزار مایل دورتر مردی را که تو به او مفتی<BR/> کس میدهی!!!<BR/>با محبت و اظهار عشق ستایش کرده است واویلا !!!!!!!!!!<BR/><BR/>اینجا قران خدا ناگهان کج شد !!!!!! و ریخت <BR/><BR/>ابتدا با او قهر کردی که اساسا چرا نانا زنده است و نفس میکشد !!!!<BR/><BR/>سپس تر گروه زنان شلخته مفتی کس بده راه انداختی بر علیه نانا زولا<BR/><BR/>سپس تر گفتی یا من یا نانا <BR/><BR/>و هنگامی که این مرد بدبخت نجیب تازه کمی فکر به کله اش آمد که بابا<BR/>این که نمیشه که <BR/>مگه من اسیرم که بروم به زنی که ندیده نشناخته<BR/>به من اظهار عشق میکند فحش خواهر مادر بدهم <BR/><BR/>و اساسا من اینگونه انسان نیستم <BR/><BR/>و گفت کون لقت تو نمیتوانی به من زور بگوئي و جلوی زور ((کس متعفن))<BR/> شانتاژی تو ایستاد <BR/><BR/>دیگر هر کاری و هر رجاله بازی توانستی کردی خودت گفته بودی مگر <BR/>سکینه خانم ها را عباس آقا ها میتوانند از سر باز کنند یادته ؟<BR/>من یادمه ؟<BR/><BR/>یک سکینه خانم واقعی هستی و رفیق من نشان داد با هر حرکتی <BR/>که از محترم بودنش بر میخاست که (( عباس آقا ))نبوده <BR/><BR/><BR/>میدانی چیزی بیشتر برای گفتن ندارم که حقیقتا تو شایسته م- ق <BR/>هستی زیرا او همان عباس آقائی است که با تو که در هستی مانند<BR/>تخته ای جور در میاید <BR/><BR/>زیرا قطعا ....او کمبود کس دارد و تو کمبود توجه <BR/><BR/>یک بده بستون کامل بین یک سکینه دائی قزی و یک عباس عمو <BR/>غضنفر <BR/><BR/><BR/>این نوشته های تلخ واقعی ادامه خواهد داشت <BR/><BR/><BR/>لانگ لیو باشو جان .....................نانا زولاAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-11145992.post-22087272840640530432008-03-27T06:20:00.000+04:302008-03-27T06:20:00.000+04:30بعله دوستان گفتم باز گردم و باز هم برایتان قصه های...بعله دوستان گفتم باز گردم و باز هم برایتان قصه های<BR/>شیرین بنویسم <BR/><BR/>راستش من زیاد اهل این گونه قصه ها نیستم ولی تا به<BR/>اون رفیق لایفی من میرسه دیگه ابدا با کسی شوخی <BR/>ندارم <BR/><BR/>واسه همین باید بپرم وسط و های را با هوی جواب بدهم<BR/>حتی اگر های خطاب به من نباشد <BR/>همگی شما شاگردان مکتب نانا زولا دیگر مرا شناخته اید <BR/>و خوب میدانید که باید منتظر چه گونه قصه هائی باشید <BR/><BR/>عرضم به عرضتون برسونه که بنا به دلائلی بسیار روشن <BR/>بنده اطلاعات کافی دارم که دختری که دوست یکی از دوستان<BR/>من بوده لکاته ای است بی سر و پا <BR/>همان دختری است که بنا به شایعات کاملا درست !!!! حتی<BR/>با یک عطر هم با مردان می خفتیدن میکند یعنی میخوابد <BR/>یعنی او را فاک میکند یعنی به او میدهد و به جایش یک عطر<BR/>میگیرد <BR/><BR/>چنین شخصی همین شکلی در میان ما به شکل پارت تایم <BR/>وبلاگ نویسی و پارت تایم مشغول دادن است !!!!! <BR/><BR/>نوش جانش گوارای وجودش.......برایش در راه و روشش <BR/>موفقیت آرزو میکنم به شرطی که دور و بر فرزندم نگردد<BR/><BR/>بخواهد عربهای کس ندیده ای که نامشان با م شروع و با <BR/>ق ختم میشود به جان فرزند من بیندازد جهنم را برایش <BR/>مهیا میکنم <BR/><BR/>همان گونه که قبلا<BR/>گفتم محال است از او در وبلاگ معتبرم نامی ببرم که مطرح<BR/>شود بلکه در همین پیامگیر دیگر منم و قلمم و ریدن و خفه <BR/>کردن جنده های لگوری فمنیست <BR/><BR/>باشوی گرامی از خصوصی شدن جنگ نانا با جنده پتیاره ها<BR/>عذر میخواهم <BR/>و میدانی که ادامه خواهم داد <BR/><BR/>برای من زدن این کرمان کدوی پارازیت گهی کاری ندارد مانند<BR/>شوخی وسط کاری جدی است <BR/><BR/>همه دوستان شاد باشید و موفق .......................نانا زولاAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-11145992.post-884798863594476322008-03-27T00:12:00.000+04:302008-03-27T00:12:00.000+04:30این مطلب رمزی است !!!!!!!!ولی اما نمیدانم چرا امرو...این مطلب رمزی است !!!!!!!!<BR/><BR/><BR/><BR/><BR/>ولی اما نمیدانم چرا امروز هی دلم میخواهد برایت <BR/>بنویسم <BR/>بنابراین تصمیم گرفتم امروز هی برایت بنویسم تا<BR/>فهم داشته دوستان بالاتر رود و کون لق باقی <BR/>خوانندگانت که دوست نیستند <BR/><BR/>میخواهم برایتان اقراری صل الا نانا زولائی کنم که <BR/>کمی روشن شوید <BR/><BR/>راستش من زیستن را با دوستی عزیز و گرامی و <BR/>عین خودم اشتباهی گرفتم و هی رفتم از شعرهایش<BR/>تعریف کردم و تشویق تا بالاخره به من گفت که او آن<BR/>کسی که من تصور میکنم نیست منهم گفتم بسیار<BR/>خوب مرسی از این اطلاع و رفتم دنبال کارم و این <BR/>کازیمودوی بدبخت باظن خطای من کمی متاثر شده <BR/>است که امیدوارم مرا ببخشاید نبخشاید هم کون لقش<BR/>من که دروغی به کسی نگفتم و کسی را گول نزدم<BR/>و به شخص کازیمودو هم گفتم که اگر تو اون پسری <BR/>که من به فرزندی قبولش کردم !!!! نیستی ولمون کن<BR/>بدرود !!!!!<BR/><BR/><BR/>خواستم چش و چال حسودان حاسد و باخلان بخیل را<BR/>کمی بسوزانم <BR/><BR/><BR/>ولی اما از قصه <BR/>کدوم قصه ؟<BR/><BR/>تصمیم گرفتم قصه ای شیرین و دلنواز و روح آسا برای <BR/>دوستان خودم و باشو بگویم <BR/> الهی کر و کور و لال<BR/>مادر زاد شود دشمنی که این قصه را بخواند الهی آمین <BR/><BR/><BR/><BR/>عرضم به عرضتان برساند که سه نفر پسر بودند که بچه های<BR/>بدی نبودند و هریک از اینان یک عدد پارازیت مونث به اسم دوست<BR/>دختر داشت <BR/><BR/>که هی دور هم جمع میشدند و این دختران کس و شعرهای فمینیستی<BR/>میگفتند و این پسران هی خمیازه میکشیدند زیرا به جرم این که این<BR/>سه دختر را به پارازیتی خود قبول کرده بودند!!!! محکوم به دیدن و شنیدن <BR/>ادا اصول های این هندی کپتیان ذهنی بودند <BR/><BR/>یعنی به عبارت ساده تر اگر بخواهی و بی ادبانه تر این پسران هر سه <BR/>یک سوراخ کس را که مال بعضی ها هم تازه پرده قابل باز نشدن داشت<BR/>با خفه شدن و تائید الکی صغری سلطان های فمنیست ایران تاخت <BR/>زده بودند !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!<BR/><BR/>ولی واویلا از این تاخت که به این سه سوراخ کس ختم نمیشد بلکه عده ای<BR/>هم که سوراخ های کسشان هیچ ربطی به ماوقع بین این شش نفر نداشت<BR/>خود را وسط انداخته و سوراخ های خود را هم میان میکشیدند !!!!!!<BR/>و ادعای غرامت میکردند !!!!!!!<BR/><BR/><BR/>نمیدونی باشو جان که ملغمه کبرئي بود از سوراخ های کس مختلف با <BR/>سن های مختلف وسط کجا وسط فکرش را بکن مثلنی منپارناس و <BR/>در کافه سلکت !!!!!!!!<BR/><BR/>در میان ترشحات هورمونی فمینست وارانه و خمیازه های خستگی <BR/>باقی در کافه سلکت ناگهان من مانند یک عدد جادوگر قرمز پوش با <BR/>دایره زندگی عینهون یک اسمرالدای مدرن ظهور صل الا ویکتور<BR/>هوگوئی کردم <BR/>و همه چشمها به من خیره شد <BR/><BR/>و واویلا از این سه سوراخ کس که جهنم را به چشمانشان مجسم <BR/>دیدند <BR/>و با اعمالی خیلی سوراخ کسی هی کثافت کاری کردند ولی هی <BR/>علاقه جادوگر قرمز پوش با دایره زنگی به یکی از زبده ترین و نابغه ترین<BR/>این خمیازه کشان جلب شد و بهش گفت :<BR/><BR/>- خوب خاک برسر تو را چه به شنیدن این کس و شعرها <BR/><BR/>بلند شو کون گشاد یک سوراخ کس که این همه ارزش ندارد مگر تو<BR/>عرب کس ندیده ای الاغ <BR/><BR/>و با این بفرما زدن نه تنها او بلکه فکر کنم کلی از مردان مانند او یک عدد<BR/>عاقبت شما به خیر به این کسان تاکتیو !!!!!! زده و فلنگ را بستند <BR/><BR/>ولی اما یکی از الاغ ترین این مردان که که برای ملاقات یکی از این <BR/>سوراخ کسان موهایش را رفته بوده کوتاه کرده بوده که دلبر شود !!!!!!<BR/>به جبهه کسان تاکتیو پرداخته و اکنون خودش کیر خری تاکتیو کامل<BR/>شده است !!!!!!!<BR/><BR/>الهم صل الا المستقیم الریدن به الرهرکی که العشقم البکشه <BR/><BR/>المگه النه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نانا زولاAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-11145992.post-15386061967691059172008-03-26T20:37:00.000+04:302008-03-26T20:37:00.000+04:30گفتم یه کمی با این دوست نویسنده لایفی خودمحرف بزنم...گفتم یه کمی با این دوست نویسنده لایفی خودم<BR/>حرف بزنم <BR/>این حرفها را کسی ممکنه نفهمه ولی علتش این است<BR/>که برای خودش مینویسم و خودش میفهمه چی میگم <BR/>چون خیال دارم رمزی بنویسم !!!!!!!<BR/><BR/>میدونی که من گاها ساعتها و روزها افرادی را که از نظر<BR/>روحی برایم اینترستینگ هستند زیر نظر موشکافانه <BR/>میگیرم زیرا خودت هم همین هستی مگه نه ؟<BR/><BR/>این بابائی که این رفیقمون رو عذاب میده ها به جان نانا<BR/>سخن از نوعی حسادت مریض است و رقابت وحشتناک<BR/>با رقیبی که ابدا ربطی به تو ندارد !!!!!<BR/><BR/>تصورش را بکن که مثلنی من پیرزن شروع کنم با بریتنی <BR/>اسپیرز حسادت و رقابت کردن واویلا مگه میشه ؟؟؟؟؟؟؟<BR/><BR/>و من تصور میکنم که این حسادت به بخش بسیار ناخودآگاهی<BR/>وصل شده که در واقع حسادت به رفیق بدبختمان است <BR/>به این معنی که نتوانستن دیدن بیرون آمدن خوبی ها و نبوغ<BR/>کسی که ما ادعا میکنیم که مثلنی برایش می میریم <BR/><BR/>واویلا که اگه این عشق است باید رید به این عشق بی تعارف<BR/>قربانت گردم <BR/><BR/>من او را نظاره اینترستینگی !!!! میکنم او تصور میکند مرا بازی <BR/>داده و میدهد !!!!!<BR/><BR/><BR/>فقط خریت را بگیر و برو مگه نه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ با احترامات فائقه نانا زولاAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-11145992.post-63880413876048316202008-03-26T06:34:00.000+04:302008-03-26T06:34:00.000+04:30بچه ها جون ها .......تو یه مود سیاهی رفته امکه مسل...بچه ها جون ها .......تو یه مود سیاهی رفته ام<BR/>که مسلمان برود کافر نرود .............نانا زولاAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-11145992.post-85009180875182933392008-03-24T01:33:00.000+04:302008-03-24T01:33:00.000+04:30به به به به .....درود بر آریا زاگرسی گرامی بابا شم...به به به به .....درود بر آریا زاگرسی گرامی بابا شما کجا <BR/>رفته و غیب شدید از نظرها ؟ یادته چه همه نا امید بودی<BR/>آریا ؟ <BR/>چیزی نگذشته همه اش چهار سال مگه نه ؟<BR/><BR/>که در مقایس تاریخی یعنی کمتر از یک چشم به هم زدن <BR/><BR/>به هر حال بنویس که اون اواخر خوب خلاصه و چکیده <BR/>دانسته هایت را مینوشتی شروع کن دوباره <BR/><BR/><BR/><BR/>ولی اما الباشوی گرامی عرضم به حضورتون که امروز <BR/>که هوا اینجا عالیه بنده مدتی در ننوی بیرون دراز کشیده<BR/>و به خودم و وبلاگستان فارسی فکر کردم <BR/><BR/>نتیجه این تفکرات کون گشادانه دراز کشانه این بود که <BR/>نام من برای همه موجب تغییر رنگ صورتشان میشود <BR/>یعنی عده ای با شنیدن نام من سرخ میشوند از شادی<BR/>و شعف <BR/>و عده ای با شنیدن نام من رنگ از رویشان پریده و به رنگ <BR/>زردچوبه ای مایل به گهی در میایند !!!!<BR/><BR/>یعنی کسانی که مرا دوست دارند سرخ و ارغوانی میشوند<BR/>انگاری شراب خورده اند !!!!!!و زیاده روی هم کرده اند !!!!!<BR/><BR/>ولی اما از اونائی که از من خیلی بدشون میاد همانهائی <BR/>هستند که به رنگ زردچوبه ای مایل به گهی در میایند <BR/><BR/>ولی این میان وضع تو با باقی فرق میکنه میگی چه شکلی <BR/>بهت میگم که فهمت بره بالاتر <BR/><BR/>عرضم به عرضت برسونه که تو یه ور صورتت سرخ میشه یه ور<BR/>دیگه اش مایل به گهی (حوصله نوشتن زردچوبه اش را نداشتم <BR/>و تقاصم این شد که این همه بنویسم واویلا که کون گشادی هم<BR/>به من یکی نیامده . نانا ) <BR/><BR/>اگه گفتی چرا ؟<BR/><BR/>چون من مامانتم ............هی تشویق و تنبیه ات میکنم و یه روز<BR/>خوش یکرنگ در زندگی ندیده ای حتی اگه همان مایل به گهی بودن<BR/>باشه !!!!!!!!!!!!!!!! مگه نه ورپریده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نانا زولاAnonymousnoreply@blogger.com