۱۳۹۰ آبان ۲۶, پنجشنبه

علیه ِ حجاب ِ اجباری


من فکر می کنم که اگر پدران و مادران ِ خوش سلیقه ی ِ ما در سال ِ پنجاه و هفت، هفتاد و پنج بار کره ی ِ زمین را دور می زدند بعید بود می توانستند ناپاک تر و دروغ گو تر از خمینی و دار و دسته اش پیدا کنند و به دنبالشان راه بیفتند.

امروز بر این باورم که آنچه در مدرسه های ِ این رژیم ِ دروغگو به ما بچه های ِ دیروز تعلیم دادند، همگی محتاج ِ بازبینی و باز اندیشی است ـ همانند ِ چیزهایی که به بچه های ِ امروز درس می دهند. روشن است که بیشتر ِ تحریف ها متوجه ِ درس هایی چون تاریخ، فارسی، علوم ِ اجتماعی، تعلیمات ِ دینی و ... بود؛ البته حاکمان اگر می توانستند حتما در علوم ِ دقیقه هم دست می بردند و مثلا انتگرال ِ اسلامی درست می کردند و بر سر ِ مثلث ِ متساوی الساقین، چادر ِ مشکی می انداختند.

در این یادداشت می کوشم درباره ی ِ یکی از دروغ های ِ تاریخی توضیح دهم.

در کتاب های ِ درسی ِ ما آمده بود که رضا شاه پس از مسافرتش به ترکیه و دیدار با آتاترک، به دستور ِ انگلیسی ها و از روی ِ دشمنی با هویت ِ اسلامی ِ مردم ِ ایران، حجاب را از سر ِ زنان کشید تا خواسته ی ِ استعمارگران را به اجرا در آورد. به عبارت ِ دیگر کتاب های ِ درسی اینگونه وانمود می کردند که کشف ِ حجاب هیچ گونه سابقه ای در جامعه ی ِ ایران نداشته و پدیده ای کاملا تحمیلی و بیگانه فرموده بوده است.

به نظر ِ من این ادعا، گزاف و بی پایه است و میل به برداشتن ِ حجاب در جامعه ی ِ ایران (دست ِ کم در میان ِ بخش ِ قابل ِ توجهی از مردم) خواسته ای اصیل و سابقه دار بوده است و رضا شاه با برخورداری از پشتوانه ی ِ اجتماعی به صدور ِ فرمان ِ خود دست یازیده، زیرا:

1 ـ صد سال پیش از رضاشاه، در اوایل ِ دوره ی ِ قاجار، به ویژه پس از جنگ های ِ ایران و روس و شکست های ِ سخت و متعدد ِ ایران، در جامعه نیاز به تحول احساس شد. این پرسش که "چه چیزهایی باعث ِ ضعف و عقب ماندگی ِ ملت ِ ایران شده"، از بسیاری گریبان گرفت. در این حال و هوا مصلحان و منتقدانی پیدا شدند که باورهای ِ جاری در جامعه، از جمله باور های ِ اسلام ِ شیعی را نقد کردند. از نگاه ِ آنان (اگرچه شاید بیشتر بر پایه ی ِ دریافتی حسی و تاریخی) قانون های ِ اسلامی، نا کارآمد و فرسوده بودند. به همین جهت باید روز آمد می شدند. همچنین مفهوم ِ "دین" به عنوان ِ امری معنوی، بر انگیزاننده، و دارای ِ افق هایی رو به آینده، محتاج ِ دگرگونی بود. دوره ی ِ فتحعلی شاه، محمد شاه و ناصرالدین شاه ِ قاجار، عصر ِ رفرم های ِ مذهبی در ایران است. آیین های ِ بابی و بهایی در این دوره به وجود آمدند و در جامعه از آنها استقبال شد. در این کیش های ِ نوپدید قوانین ِ یکسو نگر و مرد سالار ِ اسلام بازنگری و تعدیل شد. از جمله به حقوق ِ زنان توجه شد و زن تا اندازه ای از زیر ِ یوغ ِ توحش ِ اسلامی بیرون آمد. همچنین گام به گام حجاب ِ اجباری از زنان برداشته شد و زنان اجازه یافتند پوشش خود را انتخاب کنند. (داستان ِ کشف ِ حجاب ِ "طاهره ی ِ قرة العین" شهره ی ِ عام و خاص است.)

2 ـ عباس میرزا فرزند ِ فتحعلیشاه که در جنگ با روس ها دلاوری ها کرده بود در روزگار ِ ولایتهعدی ،به خرج ِ خود، شمار ِ اندکی از دانشجویان ِ ایرانی را برای ِ آموختن ِ علوم ِ جدید به اروپا فرستاد. او از جمله ی ِ نخستین کسانی بود که به ضرورت ِ مدرنیزاسیون در ایران پی برد. بعدها این رویکرد با تاسیس ِ دارالفنون به دست ِ امیرکبیر ادامه یافت و در میان ِ طبقه ی ِ اعیان فراگیر شد. تحصیل در غرب و آشنایی با تکنولوژی ِ مغرب زمین، موجبی برای ِ افتخار ِ اشراف بود، از آن گذشته طبقه ی ِ ممتاز برای ِ آن که سهمی در ایران ِ آتی داشته باشد، خواستار ِ گسیل ِ فرزندانش به اروپا بود. در بسیاری از سال های ِ حکومت ِ ناصرالدین شاه، فارغ التحصیلان ِ دارالفنون که اکثرا از طبقه ی اعیان بودند با تشریفات ِ خاصی راهی ِ فرنگ می شدند. در درازای ِ زمان طبقه ای در ایران به وجود آمد که نسبت به آموزه های ِ سنتی درک ِ متفاوتی داشت.

این گروه اگرچه بیشتر با مظاهر ِ زندگی ِ غربی آشنا می شدند و برای ِ آشنایی با بن مایه های ِ تمدن ساز ِ غرب مجالی نداشتند اما نسبت به امر ِ حجاب چندان سخت گیر و متعصب نبودند، سهل است که برخی از آنان مخالف و منتقد ِ حجاب ِ اجباری بودند.

3 ـ درنگی کوتاه در مطبوعات ِ اواخر ِ عهد ِ قاجار و اوایل ِ دوره ی ِ پهلوی نشان می دهد که شماری از زنان ِ ایرانی به دنبال ِ برداشتن ِ حجاب ِ اجباری بودند و این خواسته را با نگارش ِ مقاله و دردنامه و حتا با برگزاری ِ تظاهرات ِ خیابانی نشان می دادند. آنان با تشکیل ِ جمعیت های ِ نسوان، علیه ِ بی سوادی ِ زنان، محدودیت های ِ فرهنگی ـ اجتماعی و به ویژه آخوندها مبارزه می کردند.

4 ـ برخی شاعران ِ آزاد اندیش ِ ایران (از جمله ایرج میرزا و پروین ِ اعتصامی) در رد ِ حجاب آثاری دارند. همچنین تا سال ِ 1314 (که سال ِ صدور ِ فرمان ِ برداشتن ِ حجاب توسط ِ رضاشاه است) یکی از موضوعات ِ تکرار شونده در صفحه ی ِ شعر ِ مطبوعات ِ ایران، جدال های ِ قلمی ِ موافقان و مخالفان ِ حجاب است.

5 ـ رضا شاه در 17 دی ماه ِ 1314 فرمان ِ کشف ِ حجاب را صادر کرد و در شهریور ِ 1320 از قدرت برکنار شد. به عبارت ِ دیگر قانون ِ کشف ِ حجاب حد اکثر به مدت ِ پنج سال و هشت ماه در ایران جاری بود. محمد رضا شاه داشتن یا نداشتن ِ حجاب را اختیاری اعلام کرد، با این همه نیمی از زنان در شهرهای ِ بزرگ و درصدی از آنها در شهرهای ِ کوچک به زیر ِ حجاب بازنگشتند. ضمن ِ آن که بسیاری از محجبه ها علی رغم ِ خواست ِ خود و فقط به دلیل ِ ملاحظات ِ خانوادگی و اجتماعی ناگزیر به گذاشتن ِ حجاب شدند. پرسش این است که اگر خواسته ای اصیل و بنیادی نباشد مگر می شود با اعمال ِ قانونی پنج ساله آن را در جامعه نهادینه کرد؟

6 ـ جمهوری ِ اسلامی سی سال است که داشتن ِ حجاب را اجباری و با متخلفان به شدت برخورد کرده است. چرا پس از سی سال خشونت هنوز یکی از بزرگترین مشکلات ِ حکومت ناگزیر ساختن ِ زنان به داشتن ِ حجاب است؟ آیا جمهوری ِ اسلامی پس از سی سال تبلیغات جرات دارد مساله ی ِ حجاب را سه ساعت اختیاری اعلام کند؟!

سرانگشت

۱۳۹۰ آبان ۱۱, چهارشنبه

سایه ام

ـ سایه ام از این که زیر ِ سایه ام باشد خسته است.

ـ سایه ام، سایه ام را با تیر می زند.

ـ سایه ام شهروند ِ درجه دوست.

ـ سایه ام پاسپورت می خواهد.

.

.

.

سایه ام دیگر همشکل ِ من نیست!

سرانگشت