۱۳۸۶ دی ۱۳, پنجشنبه

دفاع از ملانصرالدین 5 ـ نوشته ی ِ ابولقاسم پاینده

راستش را بخواهید آقای ِ دکتر ! من از ملا گذشتم . از این همه مردم ِ طاق و جفت که به همت ِ تاریخ بانان ِ خلاق، در این طومار ِ دراز ِ تاریخ چون مور و ملخ به جان ِ هم ریخته اند ، به خاطر ِ گل روی ِ شما یک ملا را ندیده گرفتن دشوار نیست . اما دریغ که محو ِ ملا نظم ِ حوادث را مشوش می کند . و این بت ِ بزرگ ِ تاریخ که باطنی عفن و ظاهری دلفریب دارد ، با سقوط ِ ملا از پایه می لرزد . گیرم که ملای ِ خجول ِ کم آزار ، نجابت کرد و به انکار ِ شما از تاریخ گم شد، اما تبعه و کس و کارش چنان چلمن و بی دست و پا نیستند که شما همه ی ِ سرمایه ی ِ عزت و اعتبارشان یعنی ملای ِ عزیز را چون صفر ِ محافظه کار ِ اعداد ، سر به نیست کنید و دم نزنند . چه غافلید که پنداشته اید ملای ِ بلند آوازه ی ِ جهان پناه هم ، یکی چون من ِ بینواست که سال ها در این سلول ِ منفور بماند و سر و برش جولانگاه ِ عنکبوتان شود و یکی نگوید کجاست .
همین خر ِ نیکبخت که از یُمن ِ ملا در طویله ی ِ تاریخ ، آخوری آماده دارد با عرعر ِ رعد آسای ِ خود آرامش ِ قرون را بر هم می زند و این زن ِ لوند که چون ابر ِ باران ، بر خاص و عام لذت می بیخت، از غم ِ بی شوهری چه فغان ها که نمی کند و این دختر ِ دلفریب که در خانه ی ِ پدر بی حاجت ِ شوهر ، شش ماهه آبستن بود از غم ِ بی پدری ضجه های ِ گوشخراش سر می دهد و لطیفه های ِ ملا چون کرم ِ کشتزار به جست و جوی ِ گوینده ای به هر سو خزان می روند و قهرمانان ِ لطایف ِ ملا با التهاب و تشویش همه جا فریاد ِ " مرگ بر مخالفان ِ ملا " می زنند .
شغالی که مرغش را خورده و یغماگری که لحافش را برده و دلالی که خرش را فروخته، با هیجان و شور به هر سوراخ و دری سر می زنند ؛ و مرغ و لحاف و خری می جویند و شما ناچار خواهید شد برای ِ اسکات ِ آن ها در بازار ِ مال فروشان و کهنه فروشان ِ تاریخ ، مرغ و لحاف و خری بجویید ؛ و تازه مگر مرغ و خر و لحاف ِ عادی زوزه و فغان ِ شان را خاموش می کند ؟
مرغ و لحاف و خر ِ ملا جلوه و رونق ِ دیگر دارد . مگر این اشباح ِ سرگردان ، شرف ِ انتساب ِ ملا را که در طی ِ قرون با هزار خون ِ دل به کف آورده اند، چنین آسان رها می کنند ؟ در این دنیای ِ سراسر اعتدال و نظم که همیشه سیلاب ِ عقل و هوش از کله های ِ پوک فواره می زند ، دلال ِ خر به قدر ِ دو جو اعتبار ندارد . این دلال ِ خر ِ ملا است که از خرمن ِ شهرت ِ جهانگیر ِ او خوشه چیده و بر رغم ِ غول ِ فنا با بزرگان و نام آوران ِ جهان به کشتی ِ نوح ِ بقا نشسته به دنیا فخر می کند . تا دنیا به پا بوده شغالان ِ حریص ، چنگ و دندان به سینه ی ِ مرغان ِ صلح جو فرو کرده اند و این شغال ِ نامدار که به طفیل ِ مرغ ِ ملا ، نامش در آفاق بر زبان ها می رود ، این آوازه ی ِ بلند را با ملک ِ سلیمان برابر نمی کند .
از دوران ِ غار و ماقبل ِ غار ، از همان روز که انسان به ندای ِ شکم ِ پیچ پیچ به تکاپوی ِ شکار افتاد و چیزی از صید ِ امروز را برای ِ فردا ذخیره نهاد ، دزدان ِ نابکار فراوان بوده اند که با مردم ِ دیگر در قبرستان ِ ایام فرو شده اند و نامشان از خاطره ها رفته و یا اصلاً به خاطرها نبوده است . این جادوی ِ لحاف ِ ملا است که چپاولگر ِ بی آبرویی را مشمول ِ عمر ِ ابد کرده است .

۲ نظر:

  1. باشو جونم

    زیاد تو حال و هوای نوشتن نیستم

    فقط اومدم بهت یه سلامی بکنم و برم

    من که نیستم ولی تو شاد و شنگول باشی ....کیل بیل فرمانده

    پاسخحذف
  2. عرضم به خدمت باشوی گرامی برساند که الانه یک
    فیلم دیدم در تلویزیون که خیلی به نظر فیلم خوبی
    بود اسمش Children of Menساخته Alfonso Cuaron

    اگر ندیده ای گیر بیاور

    داستان فیلم خیالی است و راجع به آینده ولی بدیش این
    است که ما اکنون به نوعی شاهد شروع این گونه حوادث
    هستیم

    مکان فیلم انگلیس است و روزی رسیده که به دلیل تغییر و
    تحولاتی در محیط همه زنان یائسه شده اند و اول فیلم در
    خبرها میگوید که - امروز جوان ترین فرد عالم که هیجده سال
    داشته است بر اثر سانحه ای کشته شده

    همه دچار نا امیدی و سیاهی عدم ادامه نسل بشر هستند

    و کل انگلیس به دو گروه :
    یک دولت سختگیر فاشیستی
    و باقی مهاجران از کشورهای دیگر هستند که خر تو خر غریبی
    است از خشونت و هرج و مرج کامل

    حال در چنین شرایطی ناگهان یک دختر جوان حامله میشود و
    تلاش مردم عادی برای رسانیدن این زن به یک کمپ که نامش
    (( فردا )) میباشد است تا نسل ادامه یابد

    فیلم خوبی بود خیلی خشن بود ولی برای نشان دادن آنارشی
    حاصله از فروپاشی (( نظم )) لازم بود که عریانی خشونت را
    نشان دهد

    در بخش هائی زندانیان که در جزیره ای زندانی بودند با شعارهای
    الله و اکبر و هیبت حزب الله و حمس در حال تظاهرات بودند

    خلاصه که اگرچه فیلم تخیلی بود ولی به نظر من ما از هم اکنون
    طلایه های اون هرج و مرج را شاهدیم و شکل گرفتن خشونت
    صریح

    من که باشو جون خیلی خیلی خیلی بدبین هستم

    یعنی دارم فکر میکنم کن فیکون که قدیمی ها میگفتند ها قراره
    اتفاق بیفته

    ای کاش اشتباه کنم به جان شریفت .......شاد باشی و شنگول ....کیل بیل

    پاسخحذف