ملت هوشیار گـه خوردم
کشور تار و مار گه خوردم
وقت آن آمده که توبه کنم
بر در کردگـار ،گــه خوردم
دوش لردی به خواب من آمد
بر سرم زد هـوار:گـه خوردم!
خبـــــط کــردم وجـودت آوردم
کردی ام شرمسار ،گه خوردم
رونــــــق اعتـــقـــــاد را بــردی
شیـخ عمـامه دار ،گــه خوردم
تشت دین را فکندی ابله وار
از فـراز منــــار ، گــه خـوردم
کـار دارم هنــوز بــا مذهـــب
در فصول شکـار،گـــه خوردم
زود، فوراً بســاط خود برچین
مهــرِِِۀ نـا بــکار، گــه خوردم
گفتـم: ای افتــخار لیورپــول!
تیر و پشت و تبار گه خوردم
رو مگـردان ز من که می بودم
مرکبـی راهــوار،گه خوردم
باب توبه هنوز مفتوح است
می شوم توبه کار،گه خوردم
درهمین گیر و دار ها بودم
یعنی اندر تغار ِ گه خوردم
که جنابش پرید و غیبت کرد
در دل چاه تار ، گه خوردم
فوری از خواب هول برجستم
بر زبانم قطار : گه خوردم
یک نوار اعتراف پر کردم
پشت و روی نوار گه خوردم
گفتم ای مردم ز جان خسته
بی حد و بی شمار گه خوردم
بهر این انقلاب طاعونی
فاسد و هرزه کار ،گه خوردم
بهر آن روز ها که می کشتم
از شما صد هزار ،گه خوردم
از برای فلاکت و افیون
دزدی و احتکار، گه خوردم
محض جنگ و گرانی و فحشا
غصب و هم سنگسار، گه خوردم
بهر ایراد خطبه های نماز
در دل یونجه زار ،گه خوردم
شهوت قدرتم به دام انداخت
مثل آقا " سزار " ،گه خوردم
پارس های سگانه می کردم
با مخی تابدار ، گه خوردم
مملکت را به قهقرا بردم
سال ها آزگار ، گه خوردم
آتش تیز جنگ باعث شد
تا شوم کامکار، گه خوردم
روی مین ها هزار پاره شدید
تا شدم نو نوار ، گه خوردم
هدیه دادم به هر مخالف خوان
ترور و انفجار ، گه خوردم
"سیرجانی" ز سرکشی جان داد
مثله شد " بختیار " گه خوردم
جانیان مصدر امور شدند
از یمین و یسار ،گه خوردم
سیر از خون خوری نمی گشتند
مومن و روزه دار ، گه خوردم
قاتلان راست راست می گشتند
عاشقان در حصار ، گه خوردم
یا گرانی عذابتان می داد
یا گروه فشار ، گه خوردم
خاک زرخیزتان مبدل شد
همه با شوره زار ، گه خوردم
نفت تان را به اجنبی دادم
مفت،لیل و نهار ،گه خوردم
تا که جیب "حماس "گردد پر
موقع انتحار ، گه خوردم
* * *
جز ندامت نتیجه باقی نیست
توی این کوله بار ، گه خوردم
رسم آزادگی فرو کشتم
سرو بی جویبار ! گه خوردم
لعنت آبادها بنا کردم
مادر داغدار ! گه خوردم
آبروها به باد یغما رفت
عارف راز دار ! گه خوردم
چه عزیزان زهم جدا کردم
جادۀ بی سوار ! گه خوردم
شادمانی به مسلخ غم رفت
دیدۀ اشکبار ! گه خوردم
گل آتش به جانتان افتاد
دانه های انار ! گه خوردم
خون شاعر به دستم آغشته است
" واژۀ " سوگوار ! گه خوردم
حرمت خلوت اتاق شکست
بوسۀ آشکار ! گه خوردم
در میخانه را کلون کردم
"حافظ"می گسار!گه خوردم
سازها آلت حرام شدند
عود و چنگ و سه تار!گه خوردم
مکتب و مدرسه دلاری شد
والدین صغار ! گه خوردم
عهدمن،عصرمرگ نوزایی است
تازه فصل بهار ! گه خوردم
در زمانم سفینۀ هنجار
پرت شد از مدار ، گه خوردم
صحنه های شکنجه و تعزیر
وه! چه بود آبدار ، گه خوردم
کیفم از تازیانه می شدکوک
محکم و بی مهار، گه خوردم
چون مخنث به وقت کون دادن
می شدم خارخار ، گه خوردم
ای جوانی که ضربۀ شلاق
ریختت برگ و بار،گه خوردم
حکم اسلام نکبتی این بود
تازیانه نیار ، گه خوردم
به خیالم اصول فرتوتش
سازدم پایدار، گه خوردم
حیف از ریق بچه شل تر بود
مذهب بی بخار ، گه خوردم
کودک مفلس خیابانی !
غنچۀ بی بهار ، گه خوردم
جای خنده کبوده ها داری
بر لب و چشم و چار ،گه خوردم
صبح:غش ،شب:تجاوز و افیون
بر کشیدت دمار ، گه خوردم
جای دفتر به دست تو دادم
سقز و کوکنار ، گه خوردم
بانوان ستمکش و مظلوم!
صد هزار اعتذار ، گه خوردم
گر که از این حجاب اجباری
جانتان شد فگار ، گه خوردم
گر به کنجی ز غصه دق کردید
با غم و ننگ و عار ، گه خوردم
گر که از خاکتان برون رفتید
خسته و بی قرار ، گه خوردم
گرکه ماندید و همچو شمعی پاک
سوختید استوار ، گه خوردم
یا که همکار خواهرم گشتید
تن فروش و بذار ، گه خوردم
غرض از این همه غلط خوانی
هست در اختصار :گه خوردم
آی مردم مرا حلال کنید
می زنم زار جار : گه خوردم
بهر هریک از این تباهی ها
نهصد و بیست بار گه خوردم
از ارس تا تجن غلط کردم
از فسا تا به لار گه خوردم
پاپیون کرده ام ز بیم شما
الفرار ! الفرار ! گه خوردم
عسل و خربزه ببخشیدم
گوجه سبز و خیار گه خوردم!
نکنیدم فراری و مغضوب
مفلس و بر کنار،گه خوردم
بنده را فرصتی دوباره دهید
تا بشویم نقار ، گه خوردم
تا که جبران رفته ها بکنم
خارج از انتظار ، گه خوردم
صلح رومی بیاورم ایران
از خود زنگبار ، گه خوردم
شاهراهی برایتان سازم
از اوین تا مزار ، گه خوردم
نیز از خاکتان بلند کنم
تا به بالای دار ، گه خوردم
قاضیان را به جای شهر نجف
آورم از تتار ، گه خوردم
حکم اعدام را کنم محدود
دست بالا هزار ، گه خوردم
شهر بم را دوباره می سازم
شیک چون قندهار،گه خوردم
* * *
گفتم امسال ،سال خدمت باد
مجریان شعار! گه خوردم
با کدامین دل و کدام دماغ؟
با کدام اعتبار؟ گه خوردم
با چنین ملتی که گرداندند
حال ما را نزار ؟ گه خوردم
با چنین مردمی که واهشتند
دوش ما را خمار؟گه خوردم
سال خدمت دگر چه جا دارد
در چنین روزگار؟ گه خوردم
خیر! سال قساوت است امسال
همچو پیرار و پار ، گه خوردم
کشور تار و مار گه خوردم
وقت آن آمده که توبه کنم
بر در کردگـار ،گــه خوردم
دوش لردی به خواب من آمد
بر سرم زد هـوار:گـه خوردم!
خبـــــط کــردم وجـودت آوردم
کردی ام شرمسار ،گه خوردم
رونــــــق اعتـــقـــــاد را بــردی
شیـخ عمـامه دار ،گــه خوردم
تشت دین را فکندی ابله وار
از فـراز منــــار ، گــه خـوردم
کـار دارم هنــوز بــا مذهـــب
در فصول شکـار،گـــه خوردم
زود، فوراً بســاط خود برچین
مهــرِِِۀ نـا بــکار، گــه خوردم
گفتـم: ای افتــخار لیورپــول!
تیر و پشت و تبار گه خوردم
رو مگـردان ز من که می بودم
مرکبـی راهــوار،گه خوردم
باب توبه هنوز مفتوح است
می شوم توبه کار،گه خوردم
درهمین گیر و دار ها بودم
یعنی اندر تغار ِ گه خوردم
که جنابش پرید و غیبت کرد
در دل چاه تار ، گه خوردم
فوری از خواب هول برجستم
بر زبانم قطار : گه خوردم
یک نوار اعتراف پر کردم
پشت و روی نوار گه خوردم
گفتم ای مردم ز جان خسته
بی حد و بی شمار گه خوردم
بهر این انقلاب طاعونی
فاسد و هرزه کار ،گه خوردم
بهر آن روز ها که می کشتم
از شما صد هزار ،گه خوردم
از برای فلاکت و افیون
دزدی و احتکار، گه خوردم
محض جنگ و گرانی و فحشا
غصب و هم سنگسار، گه خوردم
بهر ایراد خطبه های نماز
در دل یونجه زار ،گه خوردم
شهوت قدرتم به دام انداخت
مثل آقا " سزار " ،گه خوردم
پارس های سگانه می کردم
با مخی تابدار ، گه خوردم
مملکت را به قهقرا بردم
سال ها آزگار ، گه خوردم
آتش تیز جنگ باعث شد
تا شوم کامکار، گه خوردم
روی مین ها هزار پاره شدید
تا شدم نو نوار ، گه خوردم
هدیه دادم به هر مخالف خوان
ترور و انفجار ، گه خوردم
"سیرجانی" ز سرکشی جان داد
مثله شد " بختیار " گه خوردم
جانیان مصدر امور شدند
از یمین و یسار ،گه خوردم
سیر از خون خوری نمی گشتند
مومن و روزه دار ، گه خوردم
قاتلان راست راست می گشتند
عاشقان در حصار ، گه خوردم
یا گرانی عذابتان می داد
یا گروه فشار ، گه خوردم
خاک زرخیزتان مبدل شد
همه با شوره زار ، گه خوردم
نفت تان را به اجنبی دادم
مفت،لیل و نهار ،گه خوردم
تا که جیب "حماس "گردد پر
موقع انتحار ، گه خوردم
* * *
جز ندامت نتیجه باقی نیست
توی این کوله بار ، گه خوردم
رسم آزادگی فرو کشتم
سرو بی جویبار ! گه خوردم
لعنت آبادها بنا کردم
مادر داغدار ! گه خوردم
آبروها به باد یغما رفت
عارف راز دار ! گه خوردم
چه عزیزان زهم جدا کردم
جادۀ بی سوار ! گه خوردم
شادمانی به مسلخ غم رفت
دیدۀ اشکبار ! گه خوردم
گل آتش به جانتان افتاد
دانه های انار ! گه خوردم
خون شاعر به دستم آغشته است
" واژۀ " سوگوار ! گه خوردم
حرمت خلوت اتاق شکست
بوسۀ آشکار ! گه خوردم
در میخانه را کلون کردم
"حافظ"می گسار!گه خوردم
سازها آلت حرام شدند
عود و چنگ و سه تار!گه خوردم
مکتب و مدرسه دلاری شد
والدین صغار ! گه خوردم
عهدمن،عصرمرگ نوزایی است
تازه فصل بهار ! گه خوردم
در زمانم سفینۀ هنجار
پرت شد از مدار ، گه خوردم
صحنه های شکنجه و تعزیر
وه! چه بود آبدار ، گه خوردم
کیفم از تازیانه می شدکوک
محکم و بی مهار، گه خوردم
چون مخنث به وقت کون دادن
می شدم خارخار ، گه خوردم
ای جوانی که ضربۀ شلاق
ریختت برگ و بار،گه خوردم
حکم اسلام نکبتی این بود
تازیانه نیار ، گه خوردم
به خیالم اصول فرتوتش
سازدم پایدار، گه خوردم
حیف از ریق بچه شل تر بود
مذهب بی بخار ، گه خوردم
کودک مفلس خیابانی !
غنچۀ بی بهار ، گه خوردم
جای خنده کبوده ها داری
بر لب و چشم و چار ،گه خوردم
صبح:غش ،شب:تجاوز و افیون
بر کشیدت دمار ، گه خوردم
جای دفتر به دست تو دادم
سقز و کوکنار ، گه خوردم
بانوان ستمکش و مظلوم!
صد هزار اعتذار ، گه خوردم
گر که از این حجاب اجباری
جانتان شد فگار ، گه خوردم
گر به کنجی ز غصه دق کردید
با غم و ننگ و عار ، گه خوردم
گر که از خاکتان برون رفتید
خسته و بی قرار ، گه خوردم
گرکه ماندید و همچو شمعی پاک
سوختید استوار ، گه خوردم
یا که همکار خواهرم گشتید
تن فروش و بذار ، گه خوردم
غرض از این همه غلط خوانی
هست در اختصار :گه خوردم
آی مردم مرا حلال کنید
می زنم زار جار : گه خوردم
بهر هریک از این تباهی ها
نهصد و بیست بار گه خوردم
از ارس تا تجن غلط کردم
از فسا تا به لار گه خوردم
پاپیون کرده ام ز بیم شما
الفرار ! الفرار ! گه خوردم
عسل و خربزه ببخشیدم
گوجه سبز و خیار گه خوردم!
نکنیدم فراری و مغضوب
مفلس و بر کنار،گه خوردم
بنده را فرصتی دوباره دهید
تا بشویم نقار ، گه خوردم
تا که جبران رفته ها بکنم
خارج از انتظار ، گه خوردم
صلح رومی بیاورم ایران
از خود زنگبار ، گه خوردم
شاهراهی برایتان سازم
از اوین تا مزار ، گه خوردم
نیز از خاکتان بلند کنم
تا به بالای دار ، گه خوردم
قاضیان را به جای شهر نجف
آورم از تتار ، گه خوردم
حکم اعدام را کنم محدود
دست بالا هزار ، گه خوردم
شهر بم را دوباره می سازم
شیک چون قندهار،گه خوردم
* * *
گفتم امسال ،سال خدمت باد
مجریان شعار! گه خوردم
با کدامین دل و کدام دماغ؟
با کدام اعتبار؟ گه خوردم
با چنین ملتی که گرداندند
حال ما را نزار ؟ گه خوردم
با چنین مردمی که واهشتند
دوش ما را خمار؟گه خوردم
سال خدمت دگر چه جا دارد
در چنین روزگار؟ گه خوردم
خیر! سال قساوت است امسال
همچو پیرار و پار ، گه خوردم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر