هشت سال پیش موقعی که من و دوستانم در نقد ِ اسلام مطلب می
نوشتیم و از لزوم ِ نقد ِ این آیین ِ
اهریمنی سخن می گفتیم، در فضای ِ مجازی در اقلیت بودیم؛ خیلی از وبلاگ نویسان (به
ویژه اصلاح طلبان ِ شان) ما را سرزنش می کردند که تندرو و نامتعادل و هنجار شکنیم.
امروز بسیاری از سرزنشگران ِ قدیم یا دست از نوشتن کشیده
اند یا با تابوهای ِ قدیمشان دست به یقه شده اند. عده ی ِ پر شمار ِ دیگری نیز به تازگی آمده اند که بیشتر شبیه ِ
ما هستند تا آنها. متوهم نمی شوم و نمی گویم این به دلیل ِ حضور و تاثیر ِ نوشته های ِ ما بوده... نه ... این تغییر بیش
از هر چیز به نحوه ی ِ زندگانی ِ اجتماعی ِ ما و آوار ِ تجربه های ِ سیاسی ِ چند سال ِ اخیر برمی
گردد. به جمهوری ِ جنایتکاری برمی گردد که در ظاهر محترم و مقتدر ولی در باطن بازیچه
ای درهم شکسته است. پیش ِ مردم، خودش را قدرتمند نشان می دهد، در حالی که در نگاه
ِ جهانیان خوار و ذلیل است. درست مثل ِ آن عفیفه که در "عارف نامه" ی ِ
ایرج میرزا «رویش» را سفت گرفته بود تا از «زیر» ترتیبش را بدهند.
in ra bash:
پاسخحذفhttp://www.iran-emrooz.net/index.php/think/more/39039/