۱۳۹۵ فروردین ۲۰, جمعه

اهل تعصب

جرقه ی این شعر را قتل فجیع فرخنده در افغانستان زد. فرخنده، دختری بود که به اتهام بی‌حرمتی به قرآن توسط مردم متعصب دور و برش در یک چشم به هم زدن کشته و سوزانده شد. چون نیک بنگریم شمار این جرقه ها آنچنان زیاد است که می‌توان با آن‌ها جهنم قرآنی را بر روی کره ی زمین تحقق بخشید.


خرند اهل تعصب، خرند جان شما
نه خر که بی‌شک از آن بدترند جان شما
خران کجا ز خری قاتلان همنوعند؟
کجا خران دگر می درند جان شما؟
کجا ز امت ِ این و امام ِ آن هستند؟
خران مومنه و کافرند جان شما؟
کجا مراد و علمدار گله شان هستند؟
فقیه و مفتی و پیغمبرند جان شما؟
خران رها ز خرافات و اعتقاداتند
اگرچه بسته ی ِ بو بشّرند جان شما
سزاست آنکه دگر نام ِ «خر» بگردانیم
که آبروی خران می‌برند جان شما
خران حُرند به پیش جهادیان سفیه
که بر تمام سخن ها، کرند جان شما
چه گویمت که ز خر بدتران در ایرانم
وزیر و مجتهد و رهبرند جان شما
بسیجی اند و مدیر و سپاهی و جلاد
امام ِ جمعه و بر منبرند جان شما
فغان که کوردلان در دل ِ «فغانستان» (1)
کشنده ی ِ پسر و دخترند جان شما
چنان چو صاعقه «فرخنده» را بسوزاندند
چه بد سگال و چه بد گوهرند جان شما
تمام خاک جهان را به خون بیالودند
فقط نه خصم دو، سه کشورند جان شما
خران به نزد چنین کور باطنان ِ پلید
بسا که مفتخر و مفخرند جان شما
شنیده ایم که «در ذات دین نباشد عیب»
لطیفه‌ است، چه خوشباورند جان شما!


سر انگشت


1ـ فغانستان، کوتاه شده ی افغانستان.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر