
برای ِ پيمان ِ عارف و حشمت الله تبرزدی
شفا ، شماری از ايرانيان را در شفاخانه ی ِ خود شفا داد . ايرانيانی که امروز شمارشان نه چندان زياد است ، نه چندان کم . کسانی که به مرحله ی ِ دل آشوبه (1) رسيده اند ؛ جايی که شجاع الدين مدت ها پيش رسيده بود و با گذر از آن ، تولدی ديگر يافته بود .
افسوس که طبيبانی چون او اندک شمارند و دريغا که شفا ، شفاخانه را زودتر باز نکرد و زودتر نمی شد و نمی توانست باز کند .
سرانگشت
1 ـ " از ديدگاه ِ نيچه ، انسان هايی که راه ِ تعالی ِ معنوی را می پيمايند ، از مرحله ی ِ [دل آشوبه ] تهوع می گذرند ، يعنی بيزاری از وضع ِ کنونی ِ بشر . چنانکه " انسان های ِ والاتر " که در بخش ِ چهارم [ از کتاب ِ چنين گفت زرتشت] به سراغ ِ زرتشت می آيند ، خود را مردان ِ " دل زدگی ِ بزرگ ، بيزاری ِ بزرگ "می شناسانند . و همچنين نيچه در پاره ی ِ " درباره ی ِ فرومايگان " ، در بخش ِ دوم ، دل آشوبه در در برابر ِ فرومايگان را انگيزه ی ِ پرواز به بلندی ها و در نتيجه ، تعالی خود می داند : " دل آشوبه ام بود که بهرم بال آفريد و يارای ِ در آب جستن ؟ " و نيز در جاهای ِ ديگر به همين معنی اشاره می کند . اما تعالی ِ حقيقی را نه در ماندن در اين مرحله بلکه در گذشتن از آن می داند . انسانی که به زندگی " آری " گفته و به جايگاه ِ عالی تری از دانايی و آزادی رسيده و از حقارت ِ انسان ِ کنونی و نيز از هيچ انگاری (نهيليسم) گذشته ، کسی است که از تهوع نيز رهايی يافته است . " (آوردم از کتاب ِ چنين گفت زرتشت ، نيچه ، ترجمه ی ِ داريوش ِ آشوری ، انتشارات ِ آگه ، چاپ ِ يازدهم ، بهار 1377 ، ص 350 حاشيه های ِ ترجمه )