۱۳۹۰ بهمن ۲۰, پنجشنبه

قادسیه فاجعه است و قادسیه فاجعه نیست

از غصه ها، حسرت ها و خجالت زدگی های ِ خیلی از ما ایرانی ها، شکست از تازیان در جنگ ِ قادسیه است. این مصیبت ِ تاریخی، بختک ِ روح و مایه ی ِ عذاب ِ ما شده است. هرگاه می خواهیم بیانش کنیم، شیار های ِ رنج بر صورت ِ مان ردّ می اندازد، چنان که گویی تک تک ِ ما سربازهای ِ بازمانده از آن شکست ِ غم انگیزیم و انگار که واقعاً کاری از دست ِ مان برمی آمده و کوتاهی کرده ایم!
درست است که قادسیه فاجعه بوده و سرگذشت و سرنوشت ِ ما را دچار ِ مخاطره کرده و دیگرگون ساخته، اما از نگاهی دیگر شکست ِ قادسیه، فقط شکستی نظامی بوده است. برگه های ِ تاریخی گواهند که سران و بزرگان ِ ایران زمین تسلیم ِ دعوت های ِ به اصطلاح دینی ِ تازیان نشدند و محتوای ِ نازل ِ اسلام را از همان آغاز تشخیص دادند.
اگر خسرو پرویز نامه ی ِ محمد را پاره نمی کرد و مثل ِ نجاشی آن را بر چشم می گذاشت، فاجعه به وقوع پیوسته بود. اگر یزدگرد ِ سوم دعوت ِ پُر تهدید ِ عمر را به پذیرش ِ اسلام لبیک می گفت و بیان ِ پر مغالطه اش را می پذیرفت، تراژدی رخ داده بود. اگر رستم ِ فرخزاد به جای ِ صف آرایی در مقابل ِ تازیان و هجو ِ آنان، بر حقانیت ِ اسلام و مسلمین صحه گذاشته بود، کار ِ ما زار بود.
آری در آن بحبوحه و در عرصه ی ِ نظامی ما جنگ را باختیم اما حیثیت و فرهنگ و اندیشه ی ِ خود را نباختیم و از همین روست که قادسیه فاجعه نیست. قادسیه همان گونه که آغاز ِ ظلمت است می تواند سرچشمه ی ِ بیداری و مایه بخش ِ رهایی ِ ملت ِ ایران باشد.


سرانگشت

۴ نظر:

  1. مثل اینکه تاریخ ایران را خوب و دقیق و فکورانه و کارآگاهانه نخونده ای جانم. در پیچ و خم بسیاری از متون عربی و فارسی می توان با دقّت بازجویانه و مته به خشخاش گذاشتنها و پرسشهای عمیق در برابر ذهن خویشتن گذاشتن، از رازهای فروپاشی حکومت ساسانیان و ورود اعراب آلت دست نظامیان ایرانی به راحتی آگاه شد. آقا جان، شکست قادسیه، رزمآوری اعراب پا برهنه نبود؛ بلکه انتقام ایرانیان فراری برای درهمکوبیدن حکومت مخوف ساسانیان و علیه جنگهای تباه کننده آنها بود. بزرگترین بدبختی و حماقت مورخان ایرانی همینه که راز فروپاشی حکومت ساسانی و مهاجرت عربهای گدا گدول را به ایران، زاییده فکر و نقشه و توطئه ی ایرانی نمی دانند؛ بلکه پیامد کژبختی ایرانی می شمارند. آن هجوم پشه وار به حکومتی که از درون همچون عیسای موسی پوسیده بود، فقط به یه گوز نوزاد محتاج بود تا فرو پاشد. عرب جماعت با آن بدویّت قبیله ای عشیره ای سگ کی بود که حریف ایران بشه. اونم عربی که قرنهای قرن زیر سایه ی ایرانی نفس می کشید. نخیر جانم. قادسیه، عمل عرب نبود، بلکه بازی احمقانه ایرانی بود برای گریز از دست ستمگران ساسانی که بدبختانه گیر رماله افتاد و حالا حالاها ولکنش نیز نیست. گاهی اوقات، زرنگی و ذکاوت بیش از حد، آدم را بد جوری به دامهای مخوف می ندازه. انقلاب گهی اسلامی علیه شاه نیز چیزی شبیه همین قادسیه بود جانم. یعنی رفتن انقلابیون و چریکها و روشنفکران و اساتید و تحصیل کردگان ایرانی به زیر عبای آخوند جماعت برای درهم کوبیدن حکومت شاه. با اون خیالهای احمقانه شان. تاریخ ایران را باید از دیدگاه « کارآکاهی » نوشت برای یافتن حقیقت. گیرم تلخ تلخ باشه یافتن چنان حقیقتی. ارزش کاویدن را داره باور کن.

    پاسخحذف
  2. آقا جان! استاد! عزیز! خیلی خوشحال‌م که اینجا گاهی چیزی می‌نویسی... آری؛ همیشه از ماست که بر ماست... گمان نکنم هیچ ملتی در درازای تاریخ چنین کمر به تیره‌روزیِ خودش بسته باشد که ما ایرانیان.

    پاسخحذف
  3. آهان. می بینمت که هنوز زنده ای!. استاد توی جیبته!. پدر روزمرگی و زندگی صنار سی شاهی بسوزه که ما را سابیده و سرویس کرده!. بگذریم
    من سالهای سال به تاریخنویسی خودی و عرب زبان و بیگانگان، سخت مشکوک بودم و بدیین. می دونستم که خیلی چیزها اصلا و ابدا درست نیست چونکه با منطق دو دو تا چار تا نمیخوند چه رسد به منطقهای دو ارزشی و چند ارزشی و غیره و ذالک. تاریخ را نباید از دیدگاه مورخان رسمی / آکادمیکی یا حتّا موافقان و مخالقان قدرتهای حاکم بررسی کرد و بازکاوید. بلکه تاریخ را باید از حاشیه ها و پس رانده شده ها و تحریفها و تغلیب شده ها و وارونه گوییها و رویدادهای بی اهمیّت شروع کرد. درست مثل کارآگاهان که می بینی از یه بال مگس به کشف یزرگترین جنایتها دست می یابند. فراموش نکن که حتّا در دامنه ی علوم دقیقه و آزمایشگاهی نیز گاهی اوقات یه خطای کوچیک یا یه نشانه ی خردلگونه، راه را برای کلیدی ترین و غنی ترین شناختها باز می کنه. حالا. منظور از این حرفا اینه که ما ایرانیها بی مسئولیتهای خودمون را دائما از سر و دوش خودمون باز می کنیم و می گردیم دنبال دیوارهای کوتاه . خواه دور و برمون باشند خواه آنسوی آبها. من رویداد انقلاب اسلامی را در ایران، درست بسان رویداد فروپاشی ساسانی می دانم. بدون کوچکترین تفاوتی در نوع رخدادشان سوای فواصل زمانی متفاوت. در نوع رویداد به شدت با یکدیگر اینهمانی دارند. در آن دوره، ایرانیان عزیز البته از نوع سپاهیگری اش با یال و کوپال و درفش و برگستوان و گرز گاوسر در معیّت اعراب ساده دل و خوشخیال و رویایی و لب و لوچه آویزون به جنگ امپراطوری پوسیده ساسانی برخاستند. در دوره محمد رضا شاه، البته از نوع چپول سبیل پاچه بزی و روشنفکران کذّایی قد قد کن فاقد ایده و مغز پرسنده و جوینده و روشنگر به استقبال آخوند و ملا و مجتهد و عوام توده ای به جنگ با محمد رضا شاه رفتند و سپس نتایح فاجعه را دسیسه انگلیسیها و غربیها به طور کلی جا زدند. یعنی حماقت خودشون را برای قدرتربایی آخوند و دوام حکومتشون و کمک بی دریغ برای پایداری حکومتشون کتمان کردند و همه اش را فقط به گله عوام بی فرهنگ و بی سواد! و بیگانگان نسبت دادند و هنوز نیز می دهند. فرهنگ و سواد خود حضرات مدّعی ، آخوند جماعت را بر اریکه ی هل من یزیدی نشوند و بی فرهنگی و بی سوادی را به مردم شوربخت ایران و غیره نسبت داد. نخیر جانم. هر وفت ما ایرانیها یاد گرفتیم عن و گه خودمون را محصول خورد و خوراکهای روزانه و شبانه خودمون به حساب آوریم، اونوقت نیز یاد خواهیم گرفت که چه جوری باید با بوی مستراب در بیفتیم و مواظب نوع غذاهایی که می خوریم نیز باشیم. ما ایرانیها هنوز که هنوزه بعد از قرنها سپری شدن باور نداریم که شکست حکومت ساسانی، محصول آرزویی و خواست قلبی و تقّلاهای خود ایرانیها بود. هنوز خیال می کنیم که ما دختر نجیب و سر به راهی بودیم که عرب پاپتی اومد و با بی مروّتی، شبیخون به ما زد و بی سیرتمون کرد و برای یه عمری از ما ایرانیهای عزیز و خوب و پاک و نجیب و اهورایی، فقط روسپی بزرگوار خاور میانه ساخت. نه جانم. ما اشکال از خودمونه. ربطی به این و اون نداره. دیگرون فقط از محصول حماقتهای ما بهره برداری می کنند. همین. حالا هر وقت ما آدم شدیم، دیگرون نیز مثل آدم با ما رفتار خواهند کرد. وقتی ما آدمیگری را در حق خودمون و تاریخمون نمی دونیم، از دیگران توقع داشتن، حرف و آرزویی ابلهانه است. باور کن. تاریخ ایرانزمین، دروغین است و هنوز نوشته نشده است.

    پاسخحذف
  4. وقتی آرایایی ها از یخبندان سیبری جان سالم به در بردن و شمشان سیر شد به فکر افزایش قلمرو حکومتی خود افتاند و هخامنشیان تا مصر پیش رفتند و بعد قوی تر آمد و شکست خوردندد.در مورد کوروش باید بگویم در مورد انسان دوستی او بسیار دروغ سازی شده است او یک فاتح بود و شما جز با زور و خونریزی بر دیگران مسلط نمی شوید و برای دامه سیطره خود نیز باید با خونریزی و جنایت قوم شکست خورده را ترسانده و ساکت نگه دارید ، مورخان یهودی به دلیل لطفی که به آنها روا داشته در مورد او افسانه سرایی کرده اند ،خلاصه اینکه اگر کشور گشایی بد است ، برای همه بد است ، اگر جنایت است ایرانی ها نیز مرتکب ان شده اند مگر اینکه شما نیز مانند پسر عموی ناکامتان (هیتلر) به خون پاک اعتقاد داشته باشید که در این صورت به فرموده قرآن ما شمارا وامی گذاریم که در گمراهی خود غرق شوید. ولسلام

    پاسخحذف