در فرهنگ ِ قدیم ِ ما مفاهیم و عبارت هایی هست که وقتی بخواهیم آن ها را با اصطلاحات ِ دنیای ِ جدید تطبیق بدهیم، گول زننده می شود. برای ِ مثال همین که می گویند در سنت ِ ما آمده است: "عیسا به دین ِ خود، موسا به دین ِ خود" و آن را نشانه ی ِ حضور ِ فرهنگِ تساهل و تسامح در جامعه ی ِ سنتی ِ ایران و از آن مهم تر به معنای ِ "آزادی ِ انتخاب ِ دین و مذهب" و " آزادی ِ بیان" گرفته اند.
به نظر ِ من ممکن است "عیسا به دین ِ خود و موسا به دین ِ خود" از مقداری رواداری حکایت کند اما نشان ِ هرچه باشد، علامت ِ آزادی ِ انتخاب ِ دین و آزادی ِ بیان نیست. این عبارت در خود تهدیدی خاموش پنهان کرده است. بدین معنا که عیسا (=صاحب ِ یک دین) تا وقتی از تعرض ِ موسا (= صاحب ِ دین ِ دگر) مصون است که به راه ِ خود برود و کاری به کار ِ عقاید و منافع ِ او نداشته باشد. یعنی در دایره ی ِ اعتقادات ِ خود محصور باشد و مانند ِ حیوانات پایش را از قلمرو ِ خود بیرون نگذارد.اما چنانچه روزی عیسا بخواهد از حریم ِ خود بیرون بیاید و اندیشه های موسا را نقد و نفی کند، موسا پایش را قلم می کند و اگر موسا بخواهد همین کار را با عیسا بکند، عیسا یورتش را صاف می کند.
چنین برداشتی با مفهوم ِ جدید ِ آزادی ِ بیان، سازگاری ندارد که به انسان حق می دهد هر مذهب و ایدئولوژی را که دلش خواست نقد کند و له یا علیه ِ آن به فعالیت بپردازد بدون ِ آن که کسی حق داشته باشد وی را بترساند و به او آسیب بزند.
متاسفانه ما از یکسو در کاربرد ِ کلمات کم دقتیم و از سوی ِ دیگر می خواهیم ثابت کنیم که خاستگاه ِ تمام ِ مفاهیم ِ عالم در همین خاک ِ عزیز بوده است.
سرانگشت
به نظر ِ من ممکن است "عیسا به دین ِ خود و موسا به دین ِ خود" از مقداری رواداری حکایت کند اما نشان ِ هرچه باشد، علامت ِ آزادی ِ انتخاب ِ دین و آزادی ِ بیان نیست. این عبارت در خود تهدیدی خاموش پنهان کرده است. بدین معنا که عیسا (=صاحب ِ یک دین) تا وقتی از تعرض ِ موسا (= صاحب ِ دین ِ دگر) مصون است که به راه ِ خود برود و کاری به کار ِ عقاید و منافع ِ او نداشته باشد. یعنی در دایره ی ِ اعتقادات ِ خود محصور باشد و مانند ِ حیوانات پایش را از قلمرو ِ خود بیرون نگذارد.اما چنانچه روزی عیسا بخواهد از حریم ِ خود بیرون بیاید و اندیشه های موسا را نقد و نفی کند، موسا پایش را قلم می کند و اگر موسا بخواهد همین کار را با عیسا بکند، عیسا یورتش را صاف می کند.
چنین برداشتی با مفهوم ِ جدید ِ آزادی ِ بیان، سازگاری ندارد که به انسان حق می دهد هر مذهب و ایدئولوژی را که دلش خواست نقد کند و له یا علیه ِ آن به فعالیت بپردازد بدون ِ آن که کسی حق داشته باشد وی را بترساند و به او آسیب بزند.
متاسفانه ما از یکسو در کاربرد ِ کلمات کم دقتیم و از سوی ِ دیگر می خواهیم ثابت کنیم که خاستگاه ِ تمام ِ مفاهیم ِ عالم در همین خاک ِ عزیز بوده است.
سرانگشت
دردسر ما ملّت قلمسوز هر روز هجویه نویس همینه که وصفش را گفتی. تفکر به معنای اصیل کلمه از نقطه ای شروع میشه که در باره ی تار و پود کلمات و معانی آنها با دقّت سنجشی پافشاری کنیم؛ نه برای اینکه مغز نداشته ی یه عده گوساله ی همانند خودمون را روشن کنیم؛ بلکه به دلیل اینکه خودمون بدونیم چی توی کله مون و روحمون و وجودمون می گذره و الکی الکی الاغ چارنعل تاز یه عده شارلاتان روزگار نشویم. کلمات، طیفی از معانی را در بستر تاریخ تحولات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و غیره و ذلک به خود گرفته اند که همچون خرابه های عهد عتیق، دارای صدها سوراخ سنبه فریب انگیز می باشند و هر کسی، مخصوصا قدرتپرستان می تونند در کنج اون معانی مختلف و چند پهلویی، مقاصد و نیات خود را پنهان کنن. اندیشیدن از شک کردن به بدیهیات آغاز میشه و به سمت و سوی تفکّر مستقل و گشوده فکری آزادمنشانه سبکبال می رقصد و میخواند و به ریش ابلهان روزگار، « دیو جانوس » وار می گوزد!. .
پاسخحذف