۱۳۹۲ خرداد ۱۰, جمعه

بلوغ


نمی‌دانم تا چه حد موثق است، اما یکی از دوستان می‌گفت که در برخی از قبایل ِ افغانستان رسم است اگر به خواستگاری دختری بروی، از تو می‌پرسند تا به حال چند نفر را کشته ای؟! اگر جوابت این باشد که کسی را نکشته ام، می‌گویند ما به چنین آدمی اعتماد نداریم و به تو دختر نمی‌دهیم چون هنوز مرد نشده‌ای! اگر دختر ِ ما را می‌خواهی برو یک سر برایمان بیاور، چون مرد ِ بالغ از نظر ِ ما کسی است که لااقل یک بار خون کرده باشد.
اگر درستی ِ این گزارش درباره ی ِ افغانستان تا حدی مشکوک باشد، در باب ِ جمهوری ِ اسلامی ِ ایران درست است. حکومتی که رهبرش در دادگاه ِ  میکی نوس محکوم شده باشد و به عنوان ِ جنایتکار حکم  گرفته باشد، تکلیف ِ ماهیتش روشن است.
بد نیست با یادی از روح الله حسینیان که روزی گفت: والله ما یک زمانی خودمان قاتل بودیم، به نام ِ برخی از کاندیداهای ِ ریاستِ جمهوری نگاه کنیم و همین معیار ِ بلوغ را در آن‌ها نیز پی بگیریم. ولایتی و محسن ِ رضایی پرونده هایِ قضایی ِ جهانی دارند و پلیس ِ بین الملل دنبال ِ شان است. غرضی متهم است که در اوایل ِ انقلاب پسر ِ طالقانی را که گویا مجاهد بوده دستگیر کرده و به جوخه ی ِ آتش سپرده، همچنین اتهام ِ شرکت در قتل ِ بختیار او را تعقیب می‌کند (البته این‌ها باید در دادگاه ِ صالح اثبات شود). مرتضوی گفته دستور ِ انتقال ِ بازداشتی هایِ انتخابات ِ 88 را به مسلخ ِ کهریزک از سعیدِ جلیلی گرفته. قالیباف هم که ظاهراً پرونده ای ندارد، در به در دنبال ِ پرونده می دود!  اخیراً برای ِ اینکه خودش را در چشم ِ سیدعلی عزیز کند، جار زده که فلان سال روی ِ موتور 1000 نشسته و با چماق معترضان را کتک زده است.
در جمهوری ِ اسلامی باید «دست‌های ِ آلوده» داشته باشی تا بالغ و کامل و موردِ اعتماد محسوب شوی. فقط تعجب می‌کنم که چرا رفسنجانی و فلاحیان در این انتصابات، تأیید ِ صلاحیت (یا به قرائت ِ جدید: احراز ِ صلاحیت) نشدند و پورمحمدی هم ثبت ِ نام نکرد. این مساله بی گمان توطئه ی ِ سرمایه داری ِ جهانی است. چون آنها زیاده از حد «بالغ» هستند. اگر تأیید ِ صلاحیت شوند و بلوغ ِ آتشین شان به جامعه تزریق شود، در غرب، تمام ِ کارخانه های ِ تولیدِ وایاگرا به تعطیل و ورشکستگی کشانده می شود. با اینهمه «بلوغ» دیگر کی خریدار ِ وایاگرا است؟


سرانگشت 

۱ نظر:

  1. در جامعه ی ایرانی، سالهاست که وخامتهای اجتماعی و کشوری و فرهنگی را از چشم حاکمان و دار و دسته شان می بینند. شیوه ی رفتار حکومتگران با مردم نیز یه بحث دیگه است. در میان تمام انسانهایی که از وجود و رفتار حاکمان گذشته و امروز ایران، - به حق یا به ناحق یا مخلوطی از هم این و هم آن - شکایتها داشته اند و دارند، خیلی به ندرت می توان افرادی را پیدا کرد که سهم مردم را به طور کلی در دوام و به قدرت رسیدن و سرنگونی حاکمان، زیر ذرّه بین سنجشگری و ارزیابی گذاشته باشند. از جمله کتابهای شایان تامّلی که در سالهای گذشته و اکنون در باره ی منش و رفتار و اخلاقیات و عادات مردم ایران، منتشر شده اند و اصلا هیچ محلی از اعراب در نظر « اهل قلم و ادّعا » نداشته اند. اینها هستند: - خلقیات ما ایرانیان / جمالزاده 2- منش ملی و منش پارسایی / حسین وحیدی 3- جامعه شناسی خودمانی / نراقی 4- جامعه شناسی نخبه کشی / قلی 5- در باره آزادی فکر و عقیده / مجتبی مینوی 6- تسخیر تمدن غرب / شادمان 7- سازگاری ایرانی / بازرگان 8- بسیاری از آثار احمد کسروی و امثال اینها. تا زمانی که ما تیغ حمله را فقط بر روی حکام می کشیم، مردم نیز خود را پاک و بی نقص و عیب می بینند. تا زمانی که مردم را نیز ابله و بی سواد و بی فرهنگ و کودن و خرافاتی می شماریم، حکام نیز برای حاکمیّت بلا مانع و از خود متشکرشون، دلیل شرعی و فرعی و عرفی و غیره می بافند. بیش از سی و سه سال است که حکومت فقاهتی از هر سوراخی که تصورش را بکنی و نکنی، زیر حملات سنجشی و غیره و ذالک می باشه. امّا خیلی سخت و حوصله ی ایوبی می خواد که یه نفر پیدا بشه و بیاد در باره ی « ایده ی حکومت و دولت و قانون اساسی » افکارش را عبارت بندی کنه. تا هم مردم بدونند، منظور از حکومت و دولت و قانون و امثالهم چیست، هم حکومتگران بفهمند که مردم را نمیشه ابدالدّهر، احمق و صغیر پنداشت. حالا بماند این بحث که سهم مردم در کثافکاریهای حکومتگران از کجا تا کجاست و همچنین نقش حکومتگران در قهقرائی فرهنگ و مناسبات مردم با یگدیگر از کجا تا کجاست. این بماند برا بعد.

    پاسخحذف