از
کتابهای خوبی که سالها پیش خواندم
«روشنفکران
و عالیجنابان خاکستری»
نوشته
ی ویتالی شنتالینسکی بود.
این
کتاب درباره ی زندگی نویسندگان و اندیشمندان
روس در دوره ی حکومت شوروی و رابطه ی پر
راز و رمز و وحشتناک آنان با یکدیگر،
جامعه، جهان و کا.
گ
.
ب
(پلیس
مخفی شوروی)
است.
اگر
روشنفکران و عالیجنابان خاکستری را
بخوانید میبینید که در جوامع دیکتاتوری
که سازمان اطلاعات و پلیس مخفی همه چیز
را زیر ذرهبین دارد، از جمله بزرگترین
دشمنان نویسندگان و روشنفکران، همکاران
نویسنده و روشنفکر آنان هستند؛ چگونه؟
نیروهای
اطلاعاتی و امنیتی در بازیهای رذیلانه
و پلید از نخبگان علیه یکدیگر استفاده می
کنند.
آنان
را به جان هم میاندازند و از آب گل آلود
ماهی می گیرند.
تعدادی
انسان حساس، فهمیده و فکور را تبدیل به
خبرچینانی فرومایه و بیشرف می کنند.
از
حسادت ها، تنگ نظری ها، دلخوری ها، رقابت
ها، سوءتفاهم ها و … بین هنرمندان سود
میبرند تا آنان را ذلیل و منزوی و بیمار
و اخته و نابود کنند.
سرگذشت
ایساک بابل، میخاییل بولگاکف و شمار دیگری
از نویسندگان و اندیشمندان روسیه گویای
همین وضعیت است.
ناگفته
نماند که همیشه تعدادی هنرمند نفوذی و
خود فروخته نیز هستند که روند تخریب را
برای دیکتاتورها تسهیل می کنند.
وقتی
در سال 1370
ابراهیم
حاتمی کیا فیلم وصل نیکان را ساخت برخی
بر این عقیده بودند که حاتمی کیا فیلمسازی
دولتی و به فرموده است.
منتقدان
نظام اسلامی میگفتند وصل نیکان در پاسخ
به عروسی خوبان (محسن
مخملباف)
ساخته
شده و این فیلم عملاً دندان غروچه ی حاتمی
کیای جویای نام به مخملباف ِ اسم و رسم
دار است.
این
فضا پس از ساخته شدن دیگر آثار حاتمی کیا
از جمله بوی پیرهن یوسف، از کرخه تا راین،
روبان قرمز، ارتفاع پست و … کمرنگ شد و
اتفاقاً بسیاری از کسانی که آثار حاتمی
کیا را تحویل گرفتند متعلق به طیف ناخودی
ها (!)
بودند.
آنان
خوشحال بودند که فیلمسازی انقلابی بخشی
از غصهها و شکایت های آنان را در آثارش
منعکس می کند.
حاتمی
کیا سعی میکرد کمتر به پر و پای روشنفکران
غیر وابسته بپیچد، هنردوستان هم او را
شخصیتی (تا
حدی)
مستقل
می انگاشتند (هرچند
طعنه ی او به عباس کیارستمی در فیلم آژانس
شیشهای برخی را آزرده کرد).
منتقدانش
میگفتند او سردار سپاه است و اگر جویده
جویده انتقادکی میکند اولاً اساسی نیست
و ثانیاً مصونیت دارد که صد البته مزد
پالوده خوری هایش با خامنه ای و سران نظام
است.
حاتمی
کیا که عادت دارد در مورد اکثر مسایل کشور
خود را وسط بیندارد و اعلام موضع کند، پس
از وقایع 88
سکوت
را بر اظهار نظر ترجیح داد علیرغم
خواستههای مکرر معترضان مبنی بر اعلام
موضع و بیان حقیقت، مسوولیتی احساس نکرد
و در پستو خانه ی مصلحت پنهان شد.
اینها
همه گذشت تا اینکه جناب حاتمی کیا چندی
پیش تصمیم گرفت دست از دو دوزه بازی بردارد
و نشان دهد که واقعاً از زیر عبای چه کسانی
بیرون آمده است.
یا
رومی ِ روم، یا زنگی ِ زنگ!
حاتمی
کیا در یک برنامه ی تلویزیونی صراحتاً به
کیانوش عیاری حمله کرد و فیلم «آبادانی
ها»ی
او را متهم کردن ِ نظام اسلامی به فاشیسم
دانست و همچنین رخشان بنی اعتماد، اصغر
فرهادی و عباس کیارستمی را به شدت مورد
انتقاد قرار داد.
من
شخصاً از این اعلام موضع خوشحالم و این
کشف حجاب را به ابراهیم حاتمی کیا تبریک
می گویم.
زیرا
حاتمی کیا نشان داد که از دو دوزه بازی و
توامان خواستن ِ خدا و خرما خسته شده و
بیش از این حاضر نیست خودش و دیگران را
گول بزند.
نشان
داد از آثار، شخصیت و نگاه ِ هنرمندان ِ
منتقد نظام نفرت دارد و دلش نمیخواهد
به نادرست مورد ِ اعتماد ِ همکاران ِ غیر
ولایی اش قرار بگیرد ـ حالا اگر بعضی دوست
دارند همچنان گول بخورند، بگذار بخورند!
این
نقاب افکنی علتش هرچه باشد (مسایل
شخصی یا اعتقادی)
جای
تحسین و تشکر دارد.
دست
اندرکاران سینِما مواظب باشند پرشان به
پر ایشان نگیرد وگرنه بعد از یکی از جلسات
پالوده خوری ممکن است سرنوشت برخی
اندیشمندان شوروی را پیدا کنند.
سرانگشت
Doroud Angosht E azizam,
پاسخحذفMesle Yek Social-Psychologist; shakhasiate Cinemaie va Siasi/Ejetmeai E Hatami Kia ro be khoobi tahlili kardi ....entezari ham joz in nemiraft az shoma ! Payandeh bashi / Doostaret / AtoosA
ممنونم یار دیرین آتوسای عزیز... شاد باشی
پاسخحذف