دكتری كاندر روال ِ كار ِ خود استاد بود
يک نفر آخوند را آورد و خوش تشريح كرد
قلب ِ او را يافت سنگی در سياهی چون زغال
وان تبه كار ِ سيه را لعنت و تقبيح كرد
روده اش را دركشيد و ديد ماری هولناک
نام ِ آن مار ِ دغل را سُبحه و تسبيح كرد
كلّ ِ دندانهاش را به تونل ِ وحشت فروخت
كاسبيشان بيمه كرد و ترس را تصحيح كرد
توی ِ تنبانش به جز شوق ِ زنان چيزی نديد
لاجرم افشرده اش را مايع ِ تلقيح كرد
معده اش را هم ز بسكه پُر ز گاز و باد بود
بهر ِ توليدات ِ بالن لازم و ترجيح كرد
با دو دستانش كه در كار ِ ستاندن خبره بود
قوه ی ِ آهنربا را ثابت و تصريح كرد
چون كه مغزش را گشود و چرت و پرتش را بديد
فيلمی از آن ساخت و بس خنده و تفريح كرد !
سرانگشت
يک نفر آخوند را آورد و خوش تشريح كرد
قلب ِ او را يافت سنگی در سياهی چون زغال
وان تبه كار ِ سيه را لعنت و تقبيح كرد
روده اش را دركشيد و ديد ماری هولناک
نام ِ آن مار ِ دغل را سُبحه و تسبيح كرد
كلّ ِ دندانهاش را به تونل ِ وحشت فروخت
كاسبيشان بيمه كرد و ترس را تصحيح كرد
توی ِ تنبانش به جز شوق ِ زنان چيزی نديد
لاجرم افشرده اش را مايع ِ تلقيح كرد
معده اش را هم ز بسكه پُر ز گاز و باد بود
بهر ِ توليدات ِ بالن لازم و ترجيح كرد
با دو دستانش كه در كار ِ ستاندن خبره بود
قوه ی ِ آهنربا را ثابت و تصريح كرد
چون كه مغزش را گشود و چرت و پرتش را بديد
فيلمی از آن ساخت و بس خنده و تفريح كرد !
سرانگشت
دستتون درد نكنه . خيلی قشنگ بود . شما هم می خندونين هم خواننده رو به فكر ميندازين ... سوزان
پاسخحذفجسارت است استاد
پاسخحذفبه گمانِ این حقیرِ سراپا تقصیر، بیتِ پایانی را چنین نیز می توان سرود:
چون که مغزش را گشود و بویِ گندش را شنید
رازِ آن عمامه را بهرِ کسان تفسیر کرد
استاد شماييد عزيزم . از نظر ِ محتوا كاملاً درست می گوييد ؛ می ماند تنگنای ِ قافيه كه متاسفانه " تفسير " بر نمی تابد
پاسخحذف