در
همین چند روز که از پیروزی ِ روحانی و
انتخابش به عنوان ِ رئیس جمهور می گذرد،
کسانی را می بینم که از انتخاب نشدن ِ
قالیباف غصه دار هستند چرا که او را لایق ِ ریاست ِ جمهوری می دانند(این
را بگویم که من در انتخابات ِ ریاست جمهوری
شرکت نکردم و این چند خط را فقط به خاطر ِ جمعیتی مینویسم که به قالیباف رأی
دادند و از شکست ِ او حیران و اندوهگینند).
طرفداران ِ قالیباف چند
نکته را درست می گویند.
یکی
اینکه معتقدند وی از چهار سال ِ پیش برای ِ رئیس جمهور شدن آماده بود و با کمک گرفتن
از کارگروه های ِ مختلف، برنامه ی ِ مفصلی
برای ِ اداره ی ِ کشور فراهم کرده بود در
حالی که رقیب ِ پیروز، برنامه ی ِ مدونی
نداشته است.
دوم
اینکه میگویند اصول گرایان پشتِ قالیباف
را خالی کردند و آرای ِ او را شکستند.
شش ملیون رأی ِ قالیباف،
حاصل ِ کار ِ خودش بود در حالی که بخش ِ
مهمی از آرای ِ روحانی، قرضی و عاریتی
بود.
میگویند
قالیباف در تهران بیوقفه سازندگی کرد
و پل ها و اتوبان های ِ زیادی ساخت(نمی
خواهم روی ِ تلاش های ِ شهردار سرپوش
بگذارم اما نمیدانم چرا بیشتر ِ مسوولان
دنبال ِ انجام ِ کارهایی هستند که چشم
نواز(!) و
پز دادنی است، مثلاً کسی به طور ِ جدی به
دنبال ِ حل ِ آلودگی ِ هوای ِ تهران نیست
یا به دنبال ِ ریشهکن کردن ِ موش های ِ
این شهر که قطعاً نمیتوان به اندازه ی ِ برج ِ میلاد با آنها پز داد).
دیگر
آنکه معتقدند انتخاب ِ قالیباف میتواند
به تضعیف ِ بیشتر ِ نهاد ِ روحانیت بینجامد.
روندی که با انتخاب ِ احمدی
نژاد (انتصاب ِ احمدی نژاد)
آغاز شده بود.
اگر
این نکات را درست بگیریم باید اضافه کنیم
بعد از اینکه خامنه ای از تقلب ِ هشتاد و
هشت طرفی به جز خسران و بدبختی نبست،
انتخابات ِ 92 با
ضعیف شدن ِ زمینههای ِ تقلب بهترین فرصت
برای ِ پیروزی ِ قالیباف بود (در
سال ِ 88 قالیباف
قربانی ِ تمایل ِ رهبر به احمدی نژاد شد).
با این توضیحات باید پرسید
علت ِ شکست ِ قالیباف در این مسابقه چه
بود؟ او کدام نکته را نفهمید که رقیبش
فهمید؟
به
نظر ِ من مهمترین علت ِ شکست ِ قالیباف
عقبماندگی ِ او در مقوله ی ِ بلوغ ِ سیاسی
و به ویژه برخوردش با موضوع ِ «آزادی»
بود.
او با بی تدبیری ِ محض خودش
را از کسوت ِ یک تکنوکرات ِ اتوکشیده بیرون
آورد و به یک چماق دار ِ عربده جو تبدیل
کرد(به
یاد بیاورید قضیه ی ِ گاز انبر ِ معروف را
که الحق حیثیت ِ قالیباف را از وسط قیچی
کرد). درست
موقعی که رفسنجانی اندکی اقبال ِ عمومی
یافته بود، قالیباف در هواداری از ولی ِ
فقیه به او حمله کرد(جالب
اینکه هیچ نقدی به عملکرد ِ هاشمی نداشت
جز اینکه چرا در مقطعی جلو ِ رهبر ایستاده!).
قالیباف از فیلترینگ و
سانسور دفاع کرد و این یعنی مخالفت با
آزادی ِ بیان و در نتیجه از دست دادن ِ
پشتیبانی ِ طبقه ی ِ متوسط.
در مناظره ها و مبارزه های ِ اتنخاباتی از ادبیاتی مندرس و کهنه
استفاده کرد (مفاهیمی
مثل ِ جهاد، شهادت، رزمندگی و عدالت که
دیگر در بسیاری از مردم شوقی ایجاد نمی
کند). او
و مشاورانش نشان دادند که توان ِ گشودن ِ پرسپکتیوهای ِ نو و ساختن ِ مفهوم های ِ جدید را ندارند.
خلاصه
آنکه قالیباف به لحاظ ِ بلوغ ِ سیاسی،
فکری و فرهنگی یک فاز عقب تر از جامعه ی ِ
ایران است. جامعه
ی ِ ایران در این سال ها فقیرتر شده اما
هنوز به ویژه برای ِ طبقه ی ِ متوسطش،
فرهنگ و سیاست جذابتر از اقتصاد و آبادانی
است. قالیباف
بارها از مدیریت ِ بسته و خسته و دست و پا
شکسته گفت اما یکبار با خودش خلوت نکرد و
نپرسید چرا هفتاد و چند درصد از شرکت
کنندگان در انتخابات ِ 76
به خاتمی رأی دادند؟ آیا
به جز این بود که فکر میکردند با حضور ِ اصلاح طلبان وضع ِ «آزادی»
اندکی بهتر می شود؟ در سال ِ 76 دلیل ِ دلخوری ِ عموم از هاشمی چه بود، مگر نام ِ دولت ِ او «دولت ِ سازندگی» نبود؟
قالیباف هرچه هم ادعای ِ سازندگی داشته
باشد آیا بیشتر از رفسنجانی مدعی است و
هرچقدر تهران را ساخته باشد آیا بیشتر از
کرباسچی ساخته که چهره ی ِ شهر را به کل
عوض کرد؟
واقعیت
این است که تا وقتی که جمهوری ِ اسلامی سر ِ پا است و انتخابات در چهارچوب ِ همین
نظام برگزار می شود،«
اصلاح طلبی»
مهمترین گرایش ِ سیاسی ِ مردم ِ ایران است؛ گرایشی با 20
تا 30
ملیون هوادار!
ـاین را کسانی بیشتر توجه
کنند که پس از سی سال هنوز نتوانستند
آلترناتیوی برای ِ این رژیم تدارک ببینند. چه با اصلاح طلبان موافق باشیم، چه
مخالف(که
من مخالفم و خواهان ِ استقرار ِ نظامی
سکولار در ایران)
باید قبول کنیم اطلاح طلبان
در ایران اصالت و پایگاه ِ اجتماعی دارند؛
خاتمی پدر ِ معنوی ِ آنهاست و میتواند
عنداللزوم با یک بیانیه ملیونها نفر را
بسیج کند و هر معادله ی ِ درون حکومتی را
به هم بزند.
موج ِ اصلاح طلبی در چهارچوب ِ جمهوری ِ اسلامی
قابل ِ برگشت نیست؛ این نکتهای بود که
قالیباف نفهمید و روحانی فهمید.
سرانگشت
بهترین تحلیل
پاسخحذفعالی...
پاسخحذف