گردانندگان ِ جمهوری ِ اسلامی ِ ایران اگر در همه کار
بیعرضه و لیاقت باشند، در نسل کشی و
ریشهکنی استادند.
فقط کافیست به عاقبت ِ
مخالفان ِ سیاسی و مذهبی شان نگاه کنیم
تا ببینیم چطور یورت ِ شان را صاف کردند
و طومارشان را در هم پیچیدند.
با اینهمه اساتیدِ نسل کشی
علیرغم ِ بیش از بیست سال مبارزه، هنوز
نتوانستند نسل ِ موش را از شهر ِ تهران
براندازند. واقعاً
یادم نیست در زمان ِ کدام شهردار بود که
نهضت ِ موش کشی در تهران به راه افتاد،
فکر میکنم عهد ِ کرباسچی بود.
از آن روز تا امروز سالها
می گذرد؛ انواع ِ تله گذاری ها، سمپاشی
ها و مسموم سازی ها صورت گرفته اما کماکان
موشها در راه آبها و جوی های ِ تهران
قدم رو میروند، گنده میشوند و زاد و ولد
می کنند. کرباسچی
آمد، با موشها مبارزه کرد، به زندان
رفت، بیرون آمد، موشها همچنان برقرار
بودند؛ الویری آمد، به جان ِ موشها
افتاد، کنار رفت، ناپدید شد، موشها
همچنان برجا ماندند؛ احمدی نژاد آمد،
کاهو را از سفره ی ِ موشها برداشت،
سقاخانه ساخت، رئیس جمهور شد، موشها از
بین نرفتند؛ قالیباف آمد، موش کشی کرد،
پل و بزرگراه ساخت، کاندیدایِ ریاست ِ
جمهوری شد، موشها رو به تزاید گذاشتند.
آیا عزم و همت ِ اینان ضعیف
بود یا آنکه برای ِ نابود ساختن ِ حاملان ِ طاعون، به چیزی بیشتر از آمدن و رفتن ِ
آدمها نیازمندیم؟
پی
نوشت: بهتر
بود از همان روز ِ اول چند پلاکارد ِ
اعتراضی به دست ِ موشها می دادیم یا از
آنها میخواستیم مثلاً در یک تجمع ِ
آرام علیه ِ گران شدن ِ کاهو شرکت می کردند
یا اینکه یک تشکل ِ صنفی تشکیل می دادند
و خواهان ِ حق ِ تاباندن ِ سبیل ِ شان می
شدند. اینجوری
قوای ِ قهریه ی ِ نظام به جنبش در میآمد
و در یک چشم به هم زدن ریشه ی ِ موش را در
خاور ِ میانه می خشکاند!
سرانگشت
کم کم داری حسابی به غ. داوود = منوچهر صفا سور می زنی. اگه حکومة السلطنه ها به جای سرگین، مغز توی اون کله های پوکشون بود، مطمئن باش که بدون یه قطره خون ریختن و اوینهای باستیلی ساختن، می تونستن موشها را با گربه ها سرگرم مبارزه ی ایدئولوژیکی / الهی /عقیدتی کنند و خودشون قاه قاه عین هارون الرشید به بازی سیاست و کثافت، بخندند و تمام عمر، سلطنت الهی کنند.
پاسخحذف