نگاهی
به تیراژ کم ِ کتاب، میزان مطالعه ی مردم،
استقبال از آثار هنری و … نمایانگر رویکرد
ایرانیان به مقوله ی معنویت است.
اینکه
چند درصد از این پدیده ی کم اقبالی، محصول
جمهوری اسلامی و چه سهمی نتیجه ی حاکمیت
جهانی ِ روزمرگی و چقدر حاصل ذات بشر است،
بحث دیگری است و مجالی فراخ می طلبد.
اما
اگر بخواهیم برای تمایلات بشر امروز دو
مظهر رسمی پیدا کنیم باید به دو مقوله ی
«فوتبال»
و
«آشپزی»
اشاره
کنیم.
امروزه
عصر حاکمیت آشپزی و فوتبال است.
آشپزها
و فوتبالیست ها لحظهای بیکار نیستند.
برایشان
سر و دست می شکنند.
ستاره ی بختشان افول نمی کند.
قهرمان
و الگوی جوانها هستند (به
ویژه فوتبالیست ها).
بسیاری
در حسرت زندگی آنان می سوزند.
راحتتر
از بقیه پول در میآورند و بنابراین به
معیار قدرت، حقانیت و مقبولیت ِ عصر ما،
یعنی پول، نزدیک ترند.
حالا
متفکران چه باید بکنند؟ فقط باید نق بزنند
و فوتبال و آشپزی را دو نماد انحطاط عصر
ما به شمار آورند؟ البته که این بخشی از
کار است اما نه تمامش.
اندیشمندان
یا در موضع ایجابی باید طرحی نو دراندازند
و نظام ِ بومی ـ جهانی ِ دیگری پایه بریزند
(که
با توجه به توان آنان و تجربههای تاریخی
کاری است بس دشوار)،
یا اینکه باید درباره ی نسبتهای «فوتبال
و تفکر»
و
نیز نسبتهای «آشپزی
و تفکر»
بیندیشند.
سرانگشت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر