۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۰, جمعه

مائده

در قرآن و در سوره ی ِ مائده ، آیه ی ِ 38 آمده : " السارق و السارقه فاقطعوا ایدیهما " یعنی دست ِ مرد ِ دزد و دست ِ زن ِ دزد را ببرید .

در حالی که خداوند ِ متعال در قرآن چنین دستور ِ صریحی داده، آنوقت موسوی ِ تبریزی دادستان ِ سابق که به خاطر ِ حفظ ِ انقلاب بسیاری از ملحدان و ضدانقلابان را به سرای ِ باقی فرستاده، می گوید : " در رابطه با قطع ِ دست و بریدن ِ انگشت هم امام [خمینی]... می گفت حتی المقدور زندان و شلاق انجام شود چرا که شرایط ِ بریدن ِ دست، 24 شرط دارد و به این سادگی حاصل نمی شود " . (1)
باید به خمینی گفت : مرد ِ ناحسابی! تو چه کاره ای که در کار ِ خدا دخالت می کنی ؟ خدای ِ متعال آشکارا فرموده:" ببرید" ؛ نگفته اگر 24 شرط حاصل شد آنوقت ببرید ... ببرید آقا! ببرید ! ... چرا نمی گذارید عدالت ِ الهی تمام و کمال اجرا شود ؟ چرا نمی خواهید مردم با اسلام ِ واقعی آشنا شوند ؟ چه ریگی به کفش دارید ؟ آخر مگر ما حیوانیم که شلاق بخوریم ؟ نخیر، ما " انسانیم"، می خواهیم دستمان بریده شود . حق ِ انتخاب داریم ... یعنی خدای ِ متعال به اندازه ی ِ شما فقیهان نمی فهمیده ؟ ... صراحتاً گفته ببرید ، شما هم مکلفید به بریدن . قوانین ِ اسلامی همه اش برکات است . بیخود نیست که خیر و برکت از جامعه ی ِ ما رخت بربسته . از بس در کار ِ خدا فضولی می کنید . همین حکم ِ شریف اگر اجرا می شد می دانید چقدر برکت به همراه ِ خود می آورد ؟
اولاً: معلوم و مبرهن می شد همه ی ِ کارهای ِ نیکو مثل ِ قرآن به سر گرفتن ، کاهگل به سر مالیدن ، سینه زدن ، تسبیح چرخاندن ، قمه زدن و ... به یک دست نیاز دارد و تمام ِ افعال ِ قبیح مثل ِ تنبک زدن ، مزغان زدن ، رقاصی کردن و ... نیازمند ِ دو دست است . بنابراین به طور ِ خودکار جلوی ِ بسیاری از گناهان گرفته می شد و به جایش چرخ ِ حسنات به چرخش می افتاد .
ثانیاً : اقلاً نصف ِ مردم ِ شهر یک دست می شدند و آنهایی که دو دست مانده بودند، قدر ِ نعمت ِ الاهی را می دانستند و مدام به درگاه ِ خدا سجده می کردند .
ثالثاً : یک دست ها می فهمیدند تا قبل از قطع ِ دست در حال ِ انجام ِ یک گناه ِ بزرگ بودند که همانا "اسراف" است . روشن می شد داشتن ِ دو دست اسراف است و ضرورتی ندارد ( حتا در میدان ِ جنگ حضرت ِ عباس با یک دست تمام ِ وظایفش را انجام داد تا این که آن یکی دستش را هم قطع کردند و تکلیف را از گردنش ساقط !) . آنان به زودی می فهمیدند که با یک دست هم می توان به تکلیف عمل کرد . در نتیجه معصیت ِ اسراف از جانب ِ یک دست ها دور می شد .
رابعاً : زن و مرد ِ نامحرم به دشواری می توانستند با هم دست بدهند چرا که به احتمال ِ زیاد یکی یا هر دو نفر از داشتن ِ آلت ِ جرم محروم بودند . از احتمال وقوع ِ گناه کاسته می شد و برکت ِ دیگری نصیب ِ جامعه ی ِ اسلامی می گشت .
خامساًَ : مسلمانان به هنگام ِ وضو فقط روی ِ یک دستشان آب می ریختند و در مصرف ِ آب ، این مایع ِ حیاتی، صرفه جویی می شد . دیگر نه نیازی به سد سازی بود و نه جیره بندی .
سادساً : در کشور باعث ِ پیشرفت ِ تکنولوژی و ایجاد ِ اشتغال می شد . چون بعد از مدتی یک دست ها نیاز به دست ِ مصنوعی پیدا می کردند و دولت مجبور می شد تکنولوژی ِ تولید ِ دست ِ مصنوعی را بیاموزد ، کارخانه های ِ دست سازی را زیر ِ پوشش بگیرد و به کارگران و کارمندان (که بسیاری شان یک دست داشتند) حقوق بدهد .
سابعاً : خواسته ی ِ اساسی ِ اسلام که همانا حفظ ِ حرمت ِ انسان است برآورده می شد ؛ چون پس از گذشت ِ مدتی کوتاه هیچ کس پیدا نمی شد که این دستش به آن دستش بگوید گه نخور ! ( این بند به ویژه مسوولان ِ جمهوری ِ اسلامی را در حاشیه ی ِ امنیت قرار می داد )

این چند مورد تنها گوشه ای از برکات ِ اجرای ِ یک حکم ِ اسلامی بودند . باشد تا از این به بعد شیاطین شیطنت نکنند و اجازه دهند احکام ِ اسلامی که هرکدام یک مائده ی ِ آسمانی است ، تمام و کمال جاری شود تا جامعه در نعمت و برکت غرقه گردد .

1 ـ روزنامه ی ِ اعتماد ملی ـ پنجشنبه 19 اردیبهشت 87 ـ ص 7

سرانگشت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر