چند
سالی است که مسوولان ِ جمهوری ِ اسلامی
از رواج ِ اندیشه ی ِ «تناسخ»
احساس ِ خطر می کنند و گاه و بیگاه علیه ِ آن داد ِ سخن می دهند.
تناسخ
به زبان ِ ساده آن است که روح بتواند چندین
و چند بار در کالبدهای ِ مادی زندگی کند
تا سرانجام به تکامل برسد و به جان ِ جهان
متصل شود.
برای ِ مثال اگر من در زندگیام آدم ِ بدی باشم
و ستمگری و تباهکاری پیشه کنم، پس از مرگ
این امکان به روح ِ گناهکارم داده شود که
یک بار ِ دیگر در کالبدی جدید زندگی کند
(البته
این بار کالبدی فروتر از انسان و مثلاً
در قالب ِ گربه)
و
با انجام ِ کارهای ِ خوب خطاهای ِ گذشته
را جبران نماید و خودش را بالا بکشد.
در
اندیشه ی ِ تناسخ انسان ِ خطاکار به اصطلاح
شبیه ِ دانش آموز ِ تجدید شدهای است که
چند بار به او امکان ِ امتحان دادن و قبول
شدن داده میشود.
انسان نیکوکار هم مانند ِ دانش آموز ِ قبول
شدهای است که پس از هر دوره خودش را یک
مرحله بالاتر می برد. (مثلاً
از هیات ِ یک انسان ِ معمولی به کسوت ِ یک
انسان ِ برگزیده)
… در
نگرش ِ تناسخ محور، روح اصالت دارد نه
جسم.
جسم
و کالبد، تنها خانه ی ِ سزاوار ِ روح است،
بنابراین نمیتوان جانوران (به
ویژه سگ)
را
به صرف ِ «کالبد ِحیوانی»
کشت و آزار داد.
( سخن ِ مشهوری از فیثاغورس، حکیم ِ معنوی ِ
یونان نقل است که به فردی که سگی را میزد
گفت او را مزن که من صدای ِ یکی از دوستانم
را در میان ِ صدای ِ او شناختم)
اسلام
با تناسخ مخالف است و باطلش می داند.
به
دنبال ِ آن جمهوری ِ اسلامی و کار به دستانش
نیز تناسخ را دشمن میدارند و آن را رقیب ِ جدی ِ اندیشه ی ِ معاد می شمرند.
از
گرایش ِ جوانها به تناسخ نگرانند بدون ِ آنکه به راز ِ جذابیت ِ تناسخ بیندیشند.
واقعیت
آن است که تناسخ در مقایسه با معاد ِ اسلامی
نسبت ِ به انسان دلسوزتر و بزرگوارتر است.
در
تناسخ، خطاهای ِ انسان او را دچار ِ تنگنای ِ مادی میکند در حالی که در معاد، گناهان ِ انسان عذاب ِ اخروی را برایش تدارک می
بیند؛ عذابی که سخت تر و طولانیتر از
تاوان ِ دنیوی است.
در
تناسخ به انسان فرصت ِ دوباره داده میشود
که اشتباهش را جبران کند در حالی که در
معاد ِ اسلامی آدمی فقط یک بار زندگی می
کند و پس از آن بی رحمانه مورد ِ بازخواست
و داوری و مجازات قرار می گیرد.
در
تناسخ رستگاران به حیات ِ معنوی می رسند
و به مطلق ِ جهان می پیوندند در صورتی که
در معاد حتا بهشتیان، همان بندگان ِ ضعیف
و بی مقدارند که در اثر ِ عنایت ِ الله
رستگار شدند وگرنه جایگاهشان میتوانست
طبقه ی ِ هفتم ِ جهنم باشد.
سرانگشت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر