۱۳۸۴ دی ۱۴, چهارشنبه

خالی خالی

خالی خالی ؛


اینک گزیده ی پنج ـ شش صفحه از کتاب " خاطرات آیت الله خلخالی " انقلابی ِ متقدم و اصلاح طلب ِ متاخر برای فراموش نکردن تـــاریـــــــخ .

"
محاکمه و مجازات سردمداران رژیم ( پهلوی )

امام ، حکومت و قضاوت شرعیه را به اینجانب محول فرمود تا طبق ضوابط شرعی ، مجرمین طاغوتی را محاکمه و به جزای اعمال شان برسانم . البته چنین حکمی برای آقایان : احمد جنتی و انواری و ربانی شیرازی هم صادر شد . حضرت آقای جنتی ، در اهواز و تهران ، چند نفر از طاغوتیان را محاکمه و به اعدام محکوم کرد ؛ اما آقای انواری و آقای ربانی دخالتی نکردند . این سه نفر از مفاخر اسلام و از روحانیون مبارز و در پیشبرد انقلاب ، ثابت قدم بودند .
اینجانب ، پس از دریافت حکم ، به محاکمه ی مجرمین درجه یک پرداختم . اولین کسانی که در دادگاه محاکمه ( شدند ) و به جزای عمل خود رسیدند عبارت بودند از : نعمت الله نصیری ، رییس سازمان ساواک و خسروداد ، فرمانده ی ِ هوانیروز و ناجی ، فرمانده ی نظامی و رحیمی فرماندار نظامی تهران و رییس شهربانی کل کشور . این چهار نفر در شب 24 بهمن ماه 1357 در مدرسه ی رفاه اعدام شدند و حکم اعدام آن ها را اینجانب صادر کردم . در آن شب من تعداد 24 نفر را محکوم کرده بودم که به علت دخالت ها ، فقط دستور اعدام چهار نفر یاد شده را صادر کردم . آن ها در پشت بام مدرسه ی رفاه ، اعدام شدند و این اولین اعدام ما بود . البته من با خوردن خون ِ دل ، سرانجام توانستم در جا همان 24 نفر را به تدریج اعدام کنم . سالارجاف نیز در میان آن ها بود . سالارجاف اینجانب را وصی خود قرار داد و گفت : هفده هزار تومان پول دارم ، آن را برای من خیرات کن ، زیرا ورثه ی من ، افرادی ناجور هستند و اهل نماز و روزه نیستند . پس از اعدام او ، پول ها را شمردیم ، حدود بیست هزار تومان بود . یک ساعت طلا هم داشت که آن را مبلغ هفت هزار تومان فروختیم و جمع پول ها را خرج فقرا کردیم .
افرادی که در دادگاه های انقلاب با حکم اینجانب اعدام شدند ، از مهره های اصلی ِ دستگاه و نظام شاهنشاهی بودند و من هیچ گونه رحمی به آن ها نکردم ؛ زیرا " ترحم بر پلنگ تیز دندان ، ستمکاری بود بر گوسفندان " . من رنج ( و ) حرمان ملت ایران را که به دست همین سفاکان بر آن ها تحمیل شده بود دیده بودم . زندان و شکنجه و تیرباران مبارزین و نابودی نسل جوان این مرز و بوم و به انحطاط کشیده شدن یک نسل و تضعیف فرهنگ اسلامی ِ مردم باشرف ایران در طول 57 سال حکومت دودمان ننگین پهلوی ؛ به ویژه پس از 15 خرداد 1343 ( 1342 ) به دست این ستمکاران صورت گرفته بود . در زیر سایه ی شوم این نامردان ، دست فراماسون ها و بهایی ها و ایادی بیگانه بر جان و مال این ملت باز بود . به کمک همین ایادی فراماسونی بود که سرمایه های این مملکت به دست ابرقدرت ها به غارت می رفت و ملت از هستی ساقط می شد .
آن ها کشاورزی و دامداری و صنعت مملکت را به نابودی کشیدند . وابستگان به دودمان پهلوی ، برای حفظ و تداوم زندگی انگلی خود ، یک ملت را به زنجیر کشیدند ، خوردند ، چاپیدند ، به یغما بردند و در داخل و خارج مشغول عیاشی شدند . اسلام به دست همین افراد در ایران به انزوا کشیده شده بود . اسراییل در نتیجه ی این عملکرد ، در منطقه رشد کرده بود . آمریکا از این راه توانسته بود کشور ما را در اختیار بگیرد . نفت ایران با تایید و تجویز این ها ، برای سرکوب مردم منطقه و تداوم جنگ در ویتنام ، به ماشین جنگی اسراییل و آمریکا ریخته می شد .
در 15 خرداد 1342 ، حدود پانزده هزار نفر در خیابان ها و یا در زندان ها کشته شدند . این عاملین فساد با اسلام و قرآن مخالف بودند و ارتشی می خواستند که در داخل ایران ملت را سرکوب ( کند ) و در عمان و مسقط و ظفار ، اعراب مسلمان را به خاک و خون بکشد . به جای ایجاد کارخانه ها و حل مسئله ی مسکن و زمین و آب و برق و فرهنگ و مدرسه ، تعداد عیاش خانه ها و کازینو ها و قمارخانه های مدرن و استخرهای شنای مختلط زن و مرد و همچنین ، فیلم ها و مجله ها و روزنامه های ننگین و مبتذل ، برای به انحطاط کشاندن این ملت مسلمان ، در سطحی وسیع ، گسترش می یافت . آقای هویدا برای مجله ای که آدرس فواحش را چاپ می کرد پیام تبریک می فرستاد . ... همین رجال بودند که دستور تبعید مرجع تقلید مسلمین ، یعنی امام خمینی را از ایران به ترکیه صادر کردند . همین رجال بودند که وسایل عیش و نوش و مشروب و قمار و هرزگی و زن بارگی و حتا تریاک و هرویین را برای نابودی نسل جوان به طور وفور در اختیار آنان گذاشتند . آن ها بودند که کشف حجاب در ایران را تایید و به مرحله ی عمل درآوردند و فرهنگ منحط غربی را به جای فرهنگ اسلامی رواج دادند . این خودفروختگان، اسراییل را به رسمیت شناختند و خون فلسطینی ها را به هدر دادند . همین رجال بودند که برای تقرب به آمریکا و روسای جمهور آن ، ایران را به بازار مصرف اجناس بنجل آن ها و اروپایی ها تبدیل کرده بودند .... همه ی افرادی که در دادگاه های انقلاب محکوم به اعدام شدند از مصادیق بارز " مفسد فی الارض " بودند و تحت همین عنوان هم اعدام شدند . این عنوان از آیات قرآن گرفته شده و آن آیات چنین است :
انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله یشعون فی الارض فساداً اَن یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفقوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الاخرة عذاب عظیم / الا الذین تابوا من قبل ان تقدروا علیهم فاعلموا ان الله غفور رحیم ( مائده 38 و 39 )
مفسد فی الارض یعنی کسی که به گسترش فساد در روی زمین بکوشد و به توسعه ی آن کمک کند ... من عقیده داشتم و حالا هم معتقدم که تمام وکلای مجلسین شورا و سنا و همه ی استانداران و روسای ساواک که از سال 42 به بعد و پس از تحریم امام بر سر کار بودند ، محکوم به اعدام می باشند . در حالی که عده ی انگشت شماری از آنان اعدام شدند و اکثراً جان سالم به در بردند و در داخل و خارج مشغول توطئه علیه جمهوری اسلامی ایران هستند . مدیران کل در وزارت خانه ها که خود عامل اصلی بقای دستگاه بودند و به خاطر تقرب به شاه و خانواده ی او به هر ذلتی تن می دادند ، محکوم هستند . ما همه ی ساواکی ها را مجازات نکردیم . آن در هر فرصت مناسب به ملت ضربه می زنند و دلیل آن کشف توطئه های پی در پی در ایران می باشد .
خلاصه این که همه ی افرادی که از همان اوایل تاسیس دادگاه های انقلاب اسلامی و در زندان قصر به حکم اینجانب اعدام شدند مفسد فی الارض بوده و به حکم قرآن خونشان هدر بود . آنان یا از هزار فامیل بودند یا از وابستگان به دودمان پهلوی . یا فراماسون بودند یا ساواکی و ایران فروش و جامعه بر باد ده . نمی شد یکی از آن ها را به حکم قرآن تبرئه کرد . تعداد بی شماری از همین افراد ، با زد و بند دولت موقت و شخص آقای بازرگان تبرئه شدند . آن ها پس از چندی ، از ایران فرار کردند و مشغول توطئه شدند . این تحرکات ضد انقلابی هنوز هم ادامه دارد . مقامات مسوول ، اینک پی برده اند که حق با ما بوده و شاید افسوس می خورند که چرا به اینجانب کمک نکردند تا ضد انقلاب به کلی از ایران ریشه کن شود . "

( گزیده ی صفحات 351 تا 356 از کتاب خاطرات آیت الله خلخالی ، اولین حاکم شرع دادگاه های انقلاب به قلم خود او ؛ نشر سایه ، چاپ 1379 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر