۱۳۹۰ دی ۲۹, پنجشنبه

سوال

پدر کشی، پسر کشی یا برادر کشی... به نظر ِ شما کدام دشوارتر است؟

۶ نظر:

  1. درود انگشت عزیز
    واسه کسی که جنون کشتن داره هیچ کدوم !
    حالا این سوال را چرا مطرح کردی ؟
    شاد باشی
    آتوسا

    پاسخحذف
  2. به‌نظرم پدرکشی و پسرکشی از یک جنس هستند... به‌گونه‌ای استعاری، در هر دو یا آفریدگارِ خود را می‌کشی یا آفریده‌ی خود را
    اما البته برادرکشی کمی فرق دارد و می‌توانم بگویم آسان‌تر از آن اولی و آخری ست
    گرچه هر سه جنایت را چیزی از جنسِ «هم‌خونی» دشوار می‌کند

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ممنونم مخلوق جان از دقت ِ نظرت. شاید بتوانم گفت پدر، خدایگان، تاریخ و خالق است و فرزند، میراث و آفریده آینده و امتداد. در هردو به گونه ای "خود" انسان حضور دارد. پس پدرکشی و فرزندکشی به نوعی خودکشی هم هست. اما با تو موافقم که برادرکشی فرق دارد. برادر، "دیگری" است و برادرکشی دروازه ی ِ قتل است. در قصه ی ِ هابیل و قابیل هم نخستین قاتل، برادرش را می کشد، نه پدرش را. در نمونه ی ِ جدیدترش مایکل کورلئونه در پدرخوانده 3 به هنگام ِ اعتراف به نزد ِ کشیش می گوید "من پسر ِ مادرم را کشتم" که از نگاه ِ خودش تنها گناه ِ نابخشودنی ِ اوست.

      حذف
  3. درود بر تو آتوسا جان
    این سه قطعا با هم فرق دارند و هرکدام به جنبه ای از وجود ِ انسان برمی گردد. سوال را پیش کشیدم چون فکر می کنم نه تنها تاریخ ِ ما که تاریخ ِ بشر، آکنده است از پدرکشی، فرزندکشی و برادرکشی. سنگ ِ بنای ِ برخی از تمدن ها متاسفانه یکی از این سه مقوله است. به نظرم اندیشیدن به این سوال (و نه لزوما پاسخ دادن به آن) فهم ِ تازه ای از انسان، تاریخ و قدرت در ما به وجود می آورد
    کامیاب باشی

    پاسخحذف
  4. مرسی از توضیحاتت ... شاید اگه من هم قبل از جواب شما به این مسعله فکر(صادقانه) می کردم همون حرفهای شما رو می زدم ولی یه کم ساده تر !! بله برادر کشی راحت تره ...من تو ذهنم برادرمو به انواع مختلف کشتم ! ولی اینجا اعتراف می کنم که فقط تو ذهنم بوده...در عالم واقعیت نه تنها جراتشو ندارم بلکه دلم هم نمیخواد و نمیاد ! چون درکش می کنم ...( اگه دوست داری داستانشو خلاصه می گم !) برادر من هم مثل خیلی از برادرهای ایرانی فکر می کرد حتما دلیلی داشته که منو نیرو انتظامی دستگیر کرده...و به همین دلیل منو بیشتر تو هچل فرو برد...نمیدونم چرا اینا رو اینجا می گم که جاش نیست...شاید می خوام حد اقل کسی بدونه چرا من وقتی داریوش رو می بینم تب و لرز می کنم و فقط کلمات بد میان توذهنم ( و تو دهنم ولی سکو ت می کنم ! فقط یکی از برادرام این حالت منو درک می کنه و با اینکه چیزی نمی گه من می دونم همه چی رو می فهمه و برای همینم منو بدون هیچ پیش فرضی دوست داره و ...به هر حال داستان کوتاه...)من اما نمیتونم کسی روبکشم حتی داریوش رو...نه چون برادرمه...نه...چون ساد گیش اونقدر به من ضربه زد که حتی برادران حزب الهی باز جو نزدند ....نه .... همانطور که گفتم تو ذهنم بارها کشتمش به شیوه های مختلف و لذت زجر بردنشوچشیدم ! ولی تو ذهنم !
    اما آره ...برادر کشی تو ذهن راحت تره تا پدر کشی یا ...بچه هنوز نداشتم....ولی بر خلاف برادرم پدرم برام سنگ تموم گذاشت... و این رسم پدریه ! ....روزی که 3 تا بازجو که بهترینشون...علیرضا بود ( آقای علیرضا این واسه ظبط در تاریخ !!!) ریختن تو خونه ام تا خونه ام رو بگردن واسه مدرک تازه !!! ... وه این بعد از آزادیم بود !!!...پدرم اومد خو نه ام ...انگار بهش الهام شده بود...چون 3 دقیقه بعد از آزادی من و اومدن من به خونه توسط اون سه مرد شریف که هر چی و هر چا گفتم من از اینجا میرم ...کثافتا گفتن چشم بندت بالاست ؟! احمقا از حس خبر نداشتن ...من ترسو تا خود در خونه چشم بندم سفت و محکم به چشمامم بود که ای کاش کور بودم و نه این همه ترسو !به هر حال شما منو مثلاا شتباهی بردید در خونه بابام....انگار شما از 7 پشت من بی خبر بودید !!!!خلاصه پدرم بعد از 3 دقیقه اومد خونه ام ! ....
    علیرضا ترسوی احمق ...اینم واسه ظبط در تاریخه !( تو حتی خایه نداشتی بگی داری ما رو امتحان می کنی ...بعد ب ه برادرم گفتی ؟!!!!تو ...علیرضا سگ کی بودی ؟ تو علیرضا چه گهی تو این دنیا بودی که واسه من و خانواده من تصمیم بگیری ؟ تو علیرضا چه گهی بودی که زندگی منو دگرگون کردی ؟ حالا بشین افتخار کن ! من تو غربت دارم می میرم !.....(تو بعدش با برادرم دوست شدی از ترس... یا انسان دوستی یا ایرا ن دوستی ؟ به هر حال من شاشیدم به حس ایرانی دوستیت و زرتشتی دوستیت ! حتی اگه واقعی بود !)
    علیرضا ترسوی ابله ....من از تو وشماها نفرت دارم ...اول بار به خاطر ایرانم ...دوم بار به خاطر مردمم ...سوم بار به خاطر خو دم... اینکه من گول خوردم ! نه نترس ابله ! گول تو رو نه !...توآشغا ل تر از این حرفا بودی !
    انگشت عزیزم ..اگه خواستی چاب نکن تا من ادیت کنم ! الان کم آوردم میرم بلکه به خواب مرگ برم ! سو سو ساری ! چون همیشه کم آوردم ! د... استوری آو مای لا یف !

    آتوسا
    انگشت گلم ...باقیشو بعدا می گم ... فعلا کم آوردم ...میرم بخوابم !

    پاسخحذف