بپرسید از سر ِ کویم بپرسید
ز ِ یار و چشم ِ آهویم بپرسید
منم سهراب ِ بر خاک اوفتاده
گهی از زخم ِ پهلویم بپرسید!
*
* * *
فراموشی رفیق ِ ظلم و جور است
فراموشی فنای ِ فکر و غور است
ز ِ ما تا خاوران یک کوچه راه
است
بپرس احوال ِ خاموشان چطور است
* * *
من از دیدار ِ روی ِ «ژاله»
خرسند
«کیانوش»
و «امیر»
آزاد و خوش خند
«ترانه»
از «ندا»
میگوید و آه
همه از دشت ِ پُر آلاله پرسند!
سرانگشت
* : این
دوبیتی را در خواب سرودم
http://www.4shared.com/office/vcKt7RCg/Gostareh_e_Darang_wa_Shetab.html
پاسخحذف