و من جسارتا عرض میکنم که آقایانِ نواندیشِ دینی منافق که نیستند هیچ در ادعایِ مسلمانی از متولیانِ دین جلوترند. از این که بگذریم این وسط تکلیفِ این حقیقتجوییِ فلسفیِ کپکزده چه میشود؟
* * *
عرض شود خدمت ِ دوست ِ عزیزم ، همان طور که می دانید " نفاق " و " منافق " دو اصطلاح ِ قرآنی است و حتا سوره ای در قرآن داریم به نام ِ منافقون . الله و رسولش (یا چه فرقی می کند: رسول و الله اش!) کسانی را منافق می شمارند که در دل (یا در سر) چیزی دارند، اما به زبان چیزی دیگر می گویند و رفتاری دیگر می کنند . به عبارت ِ بهتر منافق کسی است که " در ظاهر مسلمان است و در باطن کافر " (فرهنگ ِ معین ) .
بنابراین تعریف ، منافق دانستن ِ دیگری دو شرط دارد : الف ) آنچه را او در دل دارد بدانید یا به گفته ی ِ دیگر بر اسرار ِ درون و باطنش آگاه باشید . ب ) آنچه را بر زبان می آورد و انجام می دهد ، بشنوید و ببینید .
در اینجا با ابراز شرمندگی ِ بسیار باید اعتراف کنم که هرچه تقلا می کنم لااقل یکی از این دو شرط یعنی شرط ِ دوم برای ِ بنده حاصل نمی شود . زیرا من با معرفت ِ ناقص و با توانایی ِ محدودم از دانستن ِ آنچه در ضمیر ِ دیگران می گذرد، عاجزم . نه تنها اسرار ِ درون ِ دیگران را نمی دانم بلکه بسیاری از مواقع حتا در شناخت ِ خود نیز درمی مانم . بسیار پیش می آید که کاری را انجام می دهم یا تصمیمی می گیرم ولی هرچه می کوشم نمی توانم انگیزه های ِ درونی ام را پیدا کنم . بسیار شده که چیزی را به فلان دلیل ِ روشن و متمایز ، خواسته ام اما چندی بعد فهمیده ام که علت ِ پذیرفتنم فلان دلیل نبوده بلکه بهمان دلیل بوده است . (و تازه اکنون از دلیل ِ دوم هم مطمئن نیستم) ... نخیر قربان ! این کار از بنده ساخته نیست . این شق القمر را (یعنی جمع ِ بین ِ شهود و مشاهده را در یک آن ِ زمانی) تنها الله و رسولش می توانند انجام دهند بدین جهت که اولی قادر ِ مطلق است و آزاد از تنگنای ِ زمان و مکان و دومی برگزیده و متصل به معرفت ِ لایزال .
و باز باید عرض کنم که به نظر ِ من میان ِ "منافق" و " ریاکار " تفاوت ِ ظریفی وجود دارد . گذشته از این که منافق یک واژه ی ِ دینی است و ریاکار الزاماً دینی نیست ، ریاکار کسی است که بین ِ رفتارهای ِ اختیاری ـ آگاهانه اش تناقض ِ آشکار وجود دارد . وقتی حافظ می گوید :
واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار ِ دیگر می کنند
ریاکاری ِ واعظان را نشان می دهد ، نه نفاقشان را . بدین صورت که می گوید میان ِ گفته های ِ واعظان در حضور و رفتارهایشان در خلوت ناسازگاری وجود دارد . او در اینجا تناقض بین ِ دو رفتار را برملا می کند (زیرا که سخن گفتن هم گونه ای رفتار تلقی می شود). به عبارتی موقعی می توانیم به کسی بگوییم ریاکار که از او لااقل دو رفتار ِ ناسازگار ِ پیش اندیشیده و اختیاری مشاهده کنیم . به گفته ی ِ دیگر " ریاکاری " ،ناسازگاری میان ِ دست ِ کم دو نمود است در حالی که "نفاق" ناسازگاری میان ِ یک بود و یک نمود است .
ریاکاری یعنی تناقض میان ِ دو رفتار ِ قابل ِ مشاهده و آگاهانه در صورتی که نفاق یعنی ناسازگاری میان ِ یک اندیشه ی ِ غیر ِ قابل ِ دیدن و یک رفتار ِ قابل ِ مشاهده .
حال باید پرسید به راستی به جز الله ِ عقل ِ کل، چه کسی می تواند باطن ِ پنهان و اندیشه ی ِ به فعل درنیامده ی ِ آدمیان را توامان بداند و ناسازگاری اش را با رفتارهای ِ پیدای ِ آدمی تشخیص دهد ؟! این که طبق ِ نوشته های ِ قرآن ، معلومات ِ الله از کلاس ِ پنجم ِ ابتدایی فراتر نمی رود اصلاً مهم نیست ؛ به هرحال او زمین و کهکشان ها را ، آنهم از هیچ ، خلق کرده و آسان ترین کار برایش آگاهی از باطن ِ آدمیان است .
خوب است در اینجا نگاهی فقط به یک آیه از سوره ی ِ منافقون بیندازیم تا ببینیم الله از دست ِ منافقان ِ بدجنس چه دل ِ پُری دارد . در این سوره الله پس از مقداری ناله و نفرین درباره ی ِ منافقان به رسولش می گوید : " تو برای ِ آنان آمرزش بخواهی یا نخواهی به حالشان یکسان است . الله هرگز آنها را نمی بخشدکه همانا الله قوم ِ فاسق را هدایت نخواهد کرد ." (قرآن ـ منافقون ـ 5 ـ ترجمه ی ِ الهی قمشه ای)
ملاحظه می فرمایید که الله چه کینه ای از منافقان در دل دارد ؟ او حتا شفاعت ِ خلاصه ی ِ آفرینش ِ خود و قدوه ی ِ کائنات را نمی پذیرد و رویش را زمین می اندازد ؛ انگار نه انگار که روزی درباره ی ِ رسول ِ مصطفایش فرموده بود : لولاک لما خلقتُ الافلاک .
بنابراین بنده ی ِ شرمنده به لحاظ ِ بی بهرگی از علم ِ لدنی و بی نصیبی از معرفت ِ الاهی واقعاً نمی دانم که نواندیشان ِ دینی " منافق " هستند یا نیستند . حقیر این گونه تشخیص ها را به جناب ِ الله واگذار می کنم و خیالم راحت است که ایشان منافقان را در هر سوراخی که باشند ، شناسایی می کند و به سزای ِ اعمالشان می رساند !
از سوی ِ دیگر چون با رفرمیست های ِ مذهبی نشست و برخاستی نداشته ام و بنابراین از آنها رفتار ِ متناقضی مشاهده نکرده ام ، نمی توانم بگویم که ریاکارند . خلاصه آن که دست ِ ما کوتاه و خرما بر نخیل ! ... آنچه را من در یادداشت ِ مغالطه در باب ِ این جماعت نوشتم فقط نقل ِ قولی است از مسوولان ِ جمهوری ِ اسلامی که آنان نیز (البته با یکی ـ دو واسطه) به منبع ِ لایزال ِ علم ِ لدنی متصل هستند ؛ ولی اگر شما از من بپرسید که آیا نواندیشان ِ اسلامی را به آن معنا که از قرآن دریافتی "مسلمان" می دانی ، خواهم گفت که نخیــــر ! میان ِ ماه ِ من تا ماه ِ گردون ... تفاوت از زمین تا آسمان است !
سرانگشت
* * *
عرض شود خدمت ِ دوست ِ عزیزم ، همان طور که می دانید " نفاق " و " منافق " دو اصطلاح ِ قرآنی است و حتا سوره ای در قرآن داریم به نام ِ منافقون . الله و رسولش (یا چه فرقی می کند: رسول و الله اش!) کسانی را منافق می شمارند که در دل (یا در سر) چیزی دارند، اما به زبان چیزی دیگر می گویند و رفتاری دیگر می کنند . به عبارت ِ بهتر منافق کسی است که " در ظاهر مسلمان است و در باطن کافر " (فرهنگ ِ معین ) .
بنابراین تعریف ، منافق دانستن ِ دیگری دو شرط دارد : الف ) آنچه را او در دل دارد بدانید یا به گفته ی ِ دیگر بر اسرار ِ درون و باطنش آگاه باشید . ب ) آنچه را بر زبان می آورد و انجام می دهد ، بشنوید و ببینید .
در اینجا با ابراز شرمندگی ِ بسیار باید اعتراف کنم که هرچه تقلا می کنم لااقل یکی از این دو شرط یعنی شرط ِ دوم برای ِ بنده حاصل نمی شود . زیرا من با معرفت ِ ناقص و با توانایی ِ محدودم از دانستن ِ آنچه در ضمیر ِ دیگران می گذرد، عاجزم . نه تنها اسرار ِ درون ِ دیگران را نمی دانم بلکه بسیاری از مواقع حتا در شناخت ِ خود نیز درمی مانم . بسیار پیش می آید که کاری را انجام می دهم یا تصمیمی می گیرم ولی هرچه می کوشم نمی توانم انگیزه های ِ درونی ام را پیدا کنم . بسیار شده که چیزی را به فلان دلیل ِ روشن و متمایز ، خواسته ام اما چندی بعد فهمیده ام که علت ِ پذیرفتنم فلان دلیل نبوده بلکه بهمان دلیل بوده است . (و تازه اکنون از دلیل ِ دوم هم مطمئن نیستم) ... نخیر قربان ! این کار از بنده ساخته نیست . این شق القمر را (یعنی جمع ِ بین ِ شهود و مشاهده را در یک آن ِ زمانی) تنها الله و رسولش می توانند انجام دهند بدین جهت که اولی قادر ِ مطلق است و آزاد از تنگنای ِ زمان و مکان و دومی برگزیده و متصل به معرفت ِ لایزال .
و باز باید عرض کنم که به نظر ِ من میان ِ "منافق" و " ریاکار " تفاوت ِ ظریفی وجود دارد . گذشته از این که منافق یک واژه ی ِ دینی است و ریاکار الزاماً دینی نیست ، ریاکار کسی است که بین ِ رفتارهای ِ اختیاری ـ آگاهانه اش تناقض ِ آشکار وجود دارد . وقتی حافظ می گوید :
واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار ِ دیگر می کنند
ریاکاری ِ واعظان را نشان می دهد ، نه نفاقشان را . بدین صورت که می گوید میان ِ گفته های ِ واعظان در حضور و رفتارهایشان در خلوت ناسازگاری وجود دارد . او در اینجا تناقض بین ِ دو رفتار را برملا می کند (زیرا که سخن گفتن هم گونه ای رفتار تلقی می شود). به عبارتی موقعی می توانیم به کسی بگوییم ریاکار که از او لااقل دو رفتار ِ ناسازگار ِ پیش اندیشیده و اختیاری مشاهده کنیم . به گفته ی ِ دیگر " ریاکاری " ،ناسازگاری میان ِ دست ِ کم دو نمود است در حالی که "نفاق" ناسازگاری میان ِ یک بود و یک نمود است .
ریاکاری یعنی تناقض میان ِ دو رفتار ِ قابل ِ مشاهده و آگاهانه در صورتی که نفاق یعنی ناسازگاری میان ِ یک اندیشه ی ِ غیر ِ قابل ِ دیدن و یک رفتار ِ قابل ِ مشاهده .
حال باید پرسید به راستی به جز الله ِ عقل ِ کل، چه کسی می تواند باطن ِ پنهان و اندیشه ی ِ به فعل درنیامده ی ِ آدمیان را توامان بداند و ناسازگاری اش را با رفتارهای ِ پیدای ِ آدمی تشخیص دهد ؟! این که طبق ِ نوشته های ِ قرآن ، معلومات ِ الله از کلاس ِ پنجم ِ ابتدایی فراتر نمی رود اصلاً مهم نیست ؛ به هرحال او زمین و کهکشان ها را ، آنهم از هیچ ، خلق کرده و آسان ترین کار برایش آگاهی از باطن ِ آدمیان است .
خوب است در اینجا نگاهی فقط به یک آیه از سوره ی ِ منافقون بیندازیم تا ببینیم الله از دست ِ منافقان ِ بدجنس چه دل ِ پُری دارد . در این سوره الله پس از مقداری ناله و نفرین درباره ی ِ منافقان به رسولش می گوید : " تو برای ِ آنان آمرزش بخواهی یا نخواهی به حالشان یکسان است . الله هرگز آنها را نمی بخشدکه همانا الله قوم ِ فاسق را هدایت نخواهد کرد ." (قرآن ـ منافقون ـ 5 ـ ترجمه ی ِ الهی قمشه ای)
ملاحظه می فرمایید که الله چه کینه ای از منافقان در دل دارد ؟ او حتا شفاعت ِ خلاصه ی ِ آفرینش ِ خود و قدوه ی ِ کائنات را نمی پذیرد و رویش را زمین می اندازد ؛ انگار نه انگار که روزی درباره ی ِ رسول ِ مصطفایش فرموده بود : لولاک لما خلقتُ الافلاک .
بنابراین بنده ی ِ شرمنده به لحاظ ِ بی بهرگی از علم ِ لدنی و بی نصیبی از معرفت ِ الاهی واقعاً نمی دانم که نواندیشان ِ دینی " منافق " هستند یا نیستند . حقیر این گونه تشخیص ها را به جناب ِ الله واگذار می کنم و خیالم راحت است که ایشان منافقان را در هر سوراخی که باشند ، شناسایی می کند و به سزای ِ اعمالشان می رساند !
از سوی ِ دیگر چون با رفرمیست های ِ مذهبی نشست و برخاستی نداشته ام و بنابراین از آنها رفتار ِ متناقضی مشاهده نکرده ام ، نمی توانم بگویم که ریاکارند . خلاصه آن که دست ِ ما کوتاه و خرما بر نخیل ! ... آنچه را من در یادداشت ِ مغالطه در باب ِ این جماعت نوشتم فقط نقل ِ قولی است از مسوولان ِ جمهوری ِ اسلامی که آنان نیز (البته با یکی ـ دو واسطه) به منبع ِ لایزال ِ علم ِ لدنی متصل هستند ؛ ولی اگر شما از من بپرسید که آیا نواندیشان ِ اسلامی را به آن معنا که از قرآن دریافتی "مسلمان" می دانی ، خواهم گفت که نخیــــر ! میان ِ ماه ِ من تا ماه ِ گردون ... تفاوت از زمین تا آسمان است !
سرانگشت
در همین زمینه می توانید بخوانید :
حقیقت ِ دیدگاه / دیدگاه ِ حقیقت نوشته ی ِ مخلوق
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر