۱۳۸۶ دی ۳, دوشنبه

سپید خوانی و ارسطاطالیس

ارسطو : من افلاطون را دوست دارم ، اما " حقیقت " را بیشتر از افلاطون دوست دارم .

سپید خوانی : من افلاطون را دوست ندارم بنا براین به ناگزیر " حقیقت " دوست شده ام !


صرانجـُـست !

۱ نظر:

  1. ولی اما باشو جان



    میدونی که من نانا هستم و هیچ چیز ناروشنی هیچ کجا
    با هیچ کس نمیگذارم

    بنابراین بر خود واجب و مستحب دیدم که رک و راست بگویم
    که از این مطالب مثل ماساژت ابدا خوشم نمیاد برام یه بوی
    گندی میده که این مجله های دست هشت چیپ که میخواهند
    غریزه های جوانان را پف نم آب بزنند میده پریود

    ممکنه با خودت فکر کنی که داری توی یک راه درست برای
    شکستن تابوها میری

    من میگم چه کسی این وظیفه را بر عهده تو گذاشته ؟

    به نظر من تو روانشناسی هستی که خودت نیازمند آنالایز
    هستی
    بدت نیاد رک بهت میگم

    ذهن تو اگر جنسی باشه مهم نیست زیرا همه بیش و کم
    به این مساله فکر میکنند مال تو درجه ای فراتر رفته

    یعنی به نظر من تو از پخش بی پروای غرایز جنسی خودت
    و تجربه های جنسی خودت گونه ای فضای اروتیک در وبلاگت
    به وجود میاوری که ربطی به کمک روانشناسانه برای شناساندن
    سکس به جوانان ندارد

    به عنوان مثال همین پست ماساژ

    مشتی آدم آمده اند و از مالش های خودشان و تحریک خودشان
    برایت سر منبر رفته اند و تو بارک الله ایوالله گفته ای
    مثل قصه های اسرار مگو میماند

    من ایران را نمیدانم ولی در امریکا دو گونه مرکز ماساژ است یکی
    ماساژ معمولی که حقیقتا طرف برای خستگی در کردن میرود

    ولی دیگری که به آن ماساژ و ریلیس میگویند خوب جنده خانه است
    قربانت گردم
    و اغلب هم زنان ویتنامی هستند پول میدهی ماساژت میدهند
    وسط کار نرخ را بالا میبرند کارهای دیگر هم میکنند

    تو به نظر من خیلی سعی در قاطی پاتی کردن میکنی مثلنی تجربه
    خودت را با استریپر مینویسی و بعد نتیجه میگیری که کارش که
    پستانهایش را دم دهان مردان میبرد و قر میدهد کاریست معمولی
    و بد هم نیست

    خیرا ....این کار خانم نه کار معمولی است نه کار درست والسلام

    خودت دوست داری خواهرت برای مردان استریپ کند ؟
    و تو هم گوشه ای نشسته و آبجو پسته بخوری ؟

    هنگامی که تازه به امریکا آمده بودم هنوز جامعه را نمیشناختم و
    کلی از این شعارهای رهائی جنسی و این بساط در مغزم از اروپا
    بود

    کمی که زندگی کردم دیدم مردم امریکا هم درست مانند مردم ایران
    یا ایتالیا یا فرانسه هستند
    ارزش های مردم تربیت بچه ها تجصیلات بچه ها و از خودشان در زندگی
    چیزی ساختن است و با حرمت انسانی زندگی کردن
    و تمامی چیزهای که باقی بد میدانند را اینان هم بد میدانند

    یعنی یک زن طبقه متوسط کارمند بانک امریکائي معمولا با استریپر ها
    کاری نداره و دوستی نمیکنه و مانند زنان ما که به جنده های خیابانی نگاه
    میکنند به آین زنان نگاه میکند

    میدونی نوکرت برم مشغولیات ذهنی خودت را عام نکن

    و کاملا درست نوشته ای در پستت که درد بی دردی داری ....کیل بیل فرمانده

    پاسخحذف